لوپرکالیا: رازهای جشن باستانی روم، از گرگها تا ولنتاین

لوپرکالیا، یکی از کهنترین جشنهای رومی است که در تقویمهای باستانی حتی پیش از اصلاحات ژولیوس سزار به ثبت رسیده بود. این جشن امروز بیشتر به دو دلیل برای ما آشناست:
- ارتباط آن با روز ولنتاین
- صحنهای برای امتناع سزار از تاجگذاری در نمایشنامه «ژولیوس سزار» اثر شکسپیر
این ارتباط با سزار از دو جنبه اهمیت دارد: هم اطلاعاتی درباره ماههای پایانی زندگی سزار به دست میدهد و هم نگاهی به این جشن باستانی رومی میاندازد. نام لوپرکالیا پس از کشف غار افسانهای لوپرکال در سال 2007 که گفته میشد رومولوس و رموس (بنیانگذاران افسانهای شهر رم) توسط گرگ ماده در آنجا شیر خوردهاند، دوباره بر سر زبانها افتاد.
شاید بتوان لوپرکالیا را طولانیترین جشن پاگان رومی دانست. بسیاری از جشنهای مدرن مسیحی مانند کریسمس و عید پاک، عناصری از ادیان پاگان اولیه را در خود جای دادهاند، اما اساساً جشنهای رومی پاگان محسوب نمیشوند. لوپرکالیا احتمالاً در زمان تأسیس رم (به طور سنتی 753 قبل از میلاد) یا حتی قبل از آن آغاز شده و حدود 1200 سال بعد، در اواخر قرن پنجم میلادی، حداقل در غرب، به پایان رسید، اگرچه در شرق برای چند قرن دیگر ادامه یافت. دلایل متعددی برای ماندگاری طولانی لوپرکالیا وجود دارد، اما مهمترین آنها، جذابیت گسترده آن برای مردم بوده است. این جشن باستانی و آیینهای مرتبط با آن، همواره مورد توجه رومیان قرار داشته است.
چرا لوپرکالیا با روز ولنتاین مرتبط است؟
اگر تنها چیزی که درباره لوپرکالیا میدانید این است که بستری برای پیشنهاد تاج به سزار توسط مارک آنتونی در پرده اول نمایشنامه ژولیوس سزار اثر شکسپیر بوده، احتمالاً حدس نمیزنید که این جشن با روز ولنتاین ارتباطی داشته باشد. علاوه بر لوپرکالیا، رویداد مهم دیگر در تقویم این تراژدی شکسپیر، نیمه ماه مارس، یعنی 15 مارس است. اگرچه پژوهشگران استدلال کردهاند که شکسپیر قصد نداشته لوپرکالیا را به عنوان روز قبل از ترور به تصویر بکشد، اما اینطور به نظر میرسد. به گفته جی.ای. نورث، سیسرون به خطری که سزار در این لوپرکالیا برای جمهوری ایجاد کرده بود اشاره میکند، خطری که قاتلان در آن نیمه مارس به آن پرداختند.
«همچنین، به نقل از سیسرون (فیلیپیک I3): در آن روزی که (آنتونی) مست از شراب، آغشته به عطر و لخت و عریان جرأت کرد با پیشنهاد تاج سلطنت به سزار، مردم نالان روم را به بردگی بکشاند.»
«سزار در لوپرکالیا»، اثر جی. ای. نورث; مجله مطالعات رومی، جلد 98 (2008)، صفحات 144-160
از نظر زمانی، لوپرکالیا یک ماه کامل قبل از نیمه مارس قرار داشت. لوپرکالیا در 15 فوریه یا 13 تا 15 فوریه برگزار میشد، دورهای که یا نزدیک به روز ولنتاین مدرن است یا آن را در بر میگیرد. به این ترتیب، این نزدیکی زمانی، یکی از دلایل ارتباط این دو مناسبت با یکدیگر است.
تاریخچه جشن لوپرکالیا
به طور مرسوم، تاریخچه لوپرکالیا به زمان تأسیس شهر رم (به طور سنتی 753 قبل از میلاد) باز میگردد، اما شاید ریشه در مراسم باستانیتری داشته باشد که از آرکادیای یونان آمده و به افتخار خدای لایکائوس پان (Pan)، اینوئوس (Inuus) یا فائونوس (Faunus) رومی برگزار میشده است. لایکائوس کلمهای مرتبط با واژه یونانی گرگ است.
به گفته آگنس کرساپ مایکلز، تاریخچه لوپرکالیا تنها به قرن پنجم قبل از میلاد برمیگردد. سنتها حاکی از آن است که برادران دوقلوی افسانهای، رومولوس و رموس، لوپرکالیا را با دو *gentes* (خاندان)، یکی برای هر برادر، تأسیس کردند. هر خاندان اعضایی را به مجمع روحانیون (priestly college) که مراسم را اجرا میکردند، اختصاص میداد و کشیش ژوپیتر (Jupiter)، *flamen dialis*، حداقل از زمان آگوستوس (Augustus) مسئولیت آن را بر عهده داشت. این مجمع روحانیون *Sodales Luperci* نامیده میشد و کشیشان به عنوان *Luperci* شناخته میشدند. دو خاندان اصلی، فابی (Fabii) از طرف رموس و کوینکتیلی (Quinctilii) برای رومولوس بودند. از جمله روایات تاریخی، میتوان به نابودی تقریباً کامل فابی در سال 479 قبل از میلاد در کرمرا (Cremera) (جنگهای ویینتین) و مشهورترین عضو کوینکتیلی که رهبر رومی در نبرد فاجعهبار جنگل توتوبورگ (Teutoberg Forest) بود، اشاره کرد. بعدها، ژولیوس سزار یک افزودنی کوتاه مدت به خاندانهایی که میتوانستند به عنوان لوپرکی خدمت کنند، یعنی جولی (Julii)، ایجاد کرد. زمانی که مارک آنتونی در سال 44 قبل از میلاد به عنوان لوپرکی شرکت کرد، این اولین بار بود که لوپرکی جولیانی در لوپرکالیا ظاهر میشدند و آنتونی رهبر آنها بود. تا سپتامبر همان سال، آنتونی شکایت داشت که گروه جدید منحل شده است. اگرچه در ابتدا لوپرکی باید از اشراف بودند، اما *Sodales Luperci* به تدریج شامل سوارکاران و سپس طبقات پایینتر جامعه نیز شدند.
از نظر ریشهشناسی، واژههای لوپرکی، لوپرکالیا و لوپرکال همگی با واژه لاتین گرگ، *lupus*، مرتبط هستند، همانطور که کلمات لاتین مختلفی که با فاحشهخانهها مرتبط هستند نیز چنیناند. در زبان عامیانه لاتین، گرگ ماده به معنای فاحشه بود. افسانهها میگویند که رومولوس و رموس توسط یک گرگ ماده در لوپرکال شیر خوردند. سرویوس (Servius)، مفسر پاگان قرن چهارم در مورد ویرژیل (Vergil)، میگوید که در لوپرکال بوده که مارس (Mars) مادر دوقلوها را مورد تجاوز قرار داده و باردار کرده است.
نحوه اجرای جشن لوپرکالیا
اعضای *Sodales Luperci*، به عنوان بخشی از آیینهای لوپرکالیا، هر ساله مراسم تطهیر شهر را در ماه فوریه، که به عنوان ماه تطهیر شناخته میشد، برگزار میکردند. از آنجایی که در تاریخ اولیه روم، ماه مارس به عنوان آغاز سال نو محسوب میشد، فوریه زمانی برای رهایی از کهنگیها و آماده شدن برای شروعی دوباره بود.
مراسم لوپرکالیا در دو مرحله انجام میشد:
- مرحله اول: در مکانی که گفته میشد دوقلوهای افسانهای، رومولوس و رموس، توسط گرگ ماده شیر داده شدهاند (یعنی لوپرکال) انجام میشد. در آنجا، کاهنان یک بز و یک سگ را قربانی میکردند و خون آنها را به پیشانی مردان جوانی که قرار بود برهنه به دور تپه پالاتین (یا راه مقدس) بدوند (یعنی لوپرکیها) میمالیدند. پوست حیوانات قربانی شده به صورت نوارهایی بریده میشد تا پس از صرف خوراکی و نوشیدنی لازم، لوپرکیها از آنها به عنوان شلاق استفاده کنند.
- مرحله دوم: پس از صرف غذا، مرحله دوم آغاز میشد، جایی که لوپرکیها برهنه میدویدند، شوخی میکردند و با تسمههای چرمی ساخته شده از پوست بز، زنان را میزدند.
به احتمال زیاد، لوپرکیها که برهنه یا کملباس بودند، در منطقه سکونتگاه پالاتین میدویدند.
سیسرون از این که آنتونیِ «برهنه، روغن زده، مست» به عنوان لوپرکوس خدمت میکرد، ابراز نارضایتی میکند. دلیل برهنه بودن لوپرکیها مشخص نیست. پلوتارک میگوید این کار برای سرعت بیشتر انجام میشد.
در حین دویدن، لوپرکیها با تسمههای چرمی ساخته شده از پوست بز (یا شاید در سالهای اولیه با یک *lagobolon* (چوب پرتاب)) به مردان و زنانی که با آنها روبرو میشدند ضربه میزدند. این کار پس از قربانی کردن بز یا بز و سگ انجام میشد. اگر لوپرکیها در حین دویدن، دور تپه پالاتین میچرخیدند، برای سزار که در رُسترا ( جایگاه سخنرانی) قرار داشت، غیرممکن بود که کل مراسم را از یک نقطه تماشا کند. با این حال، او میتوانست نقطه اوج آن را ببیند. لوپرکیهای برهنه از لوپرکال شروع میکردند، میدویدند (در هر کجا که میدویدند، تپه پالاتین یا جای دیگر) و در کومیتیوم (Comitium) به پایان میرساندند.
دویدن لوپرکیها یک نمایش بود. وایزمن میگوید وارو (Varro) لوپرکیها را «بازیگر» ( *ludii* ) مینامید. اولین تئاتر سنگی در رم قرار بود مشرف به لوپرکال باشد. حتی در نوشتههای لاکتانتیوس (Lactantius) به استفاده لوپرکیها از ماسکهای نمایشی اشاره شده است.
فرضیات بسیاری در مورد دلیل ضربه زدن با تسمهها یا *lagobola* وجود دارد. شاید لوپرکیها به مردان و زنان ضربه میزدند تا هرگونه تأثیر مرگباری را که تحت آن بودند، از بین ببرند، همانطور که مایکلز پیشنهاد میکند. این احتمال وجود دارد که آنها تحت تأثیر چنین نیرویی قرار داشته باشند، زیرا یکی از جشنوارههای بزرگداشت مردگان، پارنتالیا (Parentalia)، تقریباً در همان زمان برگزار میشد.
اگر هدف از این عمل تضمین باروری بود، ممکن است ضربه زدن به زنان نمادی از نفوذ جنسی بوده باشد. وایزمن میگوید که بدیهی است شوهران نمیخواستند لوپرکیها واقعاً با همسرانشان آمیزش کنند، اما نفوذ جنسی نمادین، شکافتن پوست، که توسط قطعهای از نماد باروری (بز) ایجاد شده باشد، میتواند مؤثر باشد.
تصور بر این است که ضربه زدن به زنان یک اقدام باروری بوده است، اما یک جنبه جنسی قطعی نیز در آن وجود داشته است. ممکن است زنان از ابتدای این جشنواره پشت خود را در معرض ضربههای شلاق قرار میدادند. به گفته وایزمن (به نقل از سوتونیوس آگوستوس)، پس از 276 قبل از میلاد، زنان جوان متاهل ( *matronae* ) تشویق میشدند که بدن خود را عریان کنند. آگوستوس، مردان جوان بدون ریش را از خدمت به عنوان لوپرکی منع کرد، زیرا بسیار جذاب بودند، حتی اگر احتمالاً دیگر برهنه نبودند. برخی از نویسندگان کلاسیک به لوپرکیها اشاره میکنند که در قرن اول قبل از میلاد لنگهای چرمی از پوست بز میپوشیدند.
بزها و جشن لوپرکالیا
بزها نمادی از باروری و تمایلات جنسی هستند. شاخ بز آمالتئا که لبریز از شیر بود، تبدیل به شاخ فراوانی (cornucopia) شد. یکی از هوسرانترین خدایان، پان/فائونوس بود که با شاخ و نیمه پایینی بز به تصویر کشیده میشد. اوید (که ما عمدتاً از طریق او با وقایع لوپرکالیا آشنا هستیم) او را به عنوان خدای لوپرکالیا معرفی میکند. قبل از دویدن، کاهنان لوپرکی قربانیهای خود را، بز یا بز و سگ، که پلوتارک آن را دشمن گرگ مینامد، انجام میدادند. این موضوع منجر به یکی دیگر از مشکلاتی میشود که محققان در مورد آن بحث میکنند، این واقعیت که *flamen dialis* (کشیش ژوپیتر) در زمان آگوستوس در لوپرکالیا حضور داشت. این کشیش ژوپیتر از لمس سگ یا بز منع شده بود و شاید حتی از نگاه کردن به سگ نیز منع شده بود. هولمن پیشنهاد میکند که آگوستوس حضور *flamen dialis* را به مراسمی اضافه کرد که قبلاً در آن حضور نداشت. یکی دیگر از نوآوریهای آگوستوس ممکن است پوست بز بر تن لوپرکیهای برهنه بوده باشد که بخشی از تلاش برای موجه جلوه دادن این مراسم بوده است.
شلاقزنی در جشن لوپرکالیا
تا قرن دوم پس از میلاد، برخی از عناصر جنسی از لوپرکالیا حذف شده بود. زنان متأهل کاملاً پوشیده دستان خود را دراز میکردند تا شلاق بخورند. بعدها، تصاویر نشان میدهند که زنان توسط مردانی که کاملاً پوشیده بودند و دیگر نمیدویدند، مورد تحقیر و شلاقزنی قرار میگرفتند. خودآزاری و شلاقزنی بخشی از آیینهای سیبل (Cybele) در «روز خون» ( *dies sanguinis* ) (16 مارس) بود. شلاقزنی رومی میتواند کشنده باشد. هوراس (Sat., I, iii) در مورد *horribile flagellum* مینویسد، اما شلاقی که در آن زمان استفاده میشد، احتمالاً نوع خشنتری بوده است. تازیانه زدن به یک عمل رایج در جوامع راهبانی تبدیل شد. به نظر میرسد (و به نظر ما وایزمن نیز با این موضوع موافق است (ص. 17)) که با توجه به نگرشهای کلیسا در مورد زنان و ریاضتکشی، لوپرکالیا با وجود ارتباطش با یک خدای پاگان، به خوبی در آن جای گرفت.
تی. پی. وایزمن در «خدای لوپرکالیا» پیشنهاد میکند که خدایان مرتبط مختلفی ممکن است خدای لوپرکالیا بوده باشند. همانطور که در بالا ذکر شد، اوید، فائونوس را خدای لوپرکالیا میدانست. برای لیوی، اینوئوس بود. سایر احتمالات عبارتند از: مارس، ژونو، پان، لوپرکوس، لایکائوس، باکوس و فبروئوس. خود خدا کمتر از خود جشنواره اهمیت داشت.
پایان جشن لوپرکالیا
قربانی کردن، که بخشی از آیین رومی بود، از سال 341 پس از میلاد ممنوع شده بود، اما لوپرکالیا پس از این تاریخ نیز به حیات خود ادامه داد. به طور کلی، پایان جشن لوپرکالیا به پاپ گلاسیوس (Pope Gelasius) (494-496) نسبت داده میشود. وایزمن معتقد است که این کار توسط یکی دیگر از پاپهای اواخر قرن پنجم، فلیکس سوم (Felix III)، انجام شده است.
این آیین برای زندگی مدنی روم اهمیت پیدا کرده بود و اعتقاد بر این بود که به جلوگیری از طاعون کمک میکند، اما همانطور که پاپ متذکر شد، دیگر به روش صحیح انجام نمیشد. به جای اینکه خانوادههای اشرافی برهنه (یا با پوشیدن یک لنگ) به دور شهر بدوند، اراذل و اوباش با لباس در شهر میدویدند. پاپ همچنین اشاره کرد که این بیشتر یک جشن باروری است تا یک آیین تطهیر و حتی زمانی که این آیین انجام میشد، طاعون وجود داشت. به نظر میرسد سند طولانی پاپ به جشن لوپرکالیا در رم پایان داد، اما به گفته وایزمن، این جشن در قسطنطنیه (Constantinople) تا قرن دهم ادامه یافت.