پدر و مادر هرکول: اسطوره ای با سه والد

هرکول، که در میان متخصصان باستانشناسی بیشتر با نام هراکلس شناخته میشود، از نظر فنی سه والد داشت: دو انسان و یک ایزد. او توسط آمفیتروئون و آلکمنه، پادشاه و ملکهای انسانی که پسر عمو و نوههای پرسئوس، پسر زئوس بودند، بزرگ شد. اما، طبق افسانهها، پدر واقعی هراکلس در واقع خود زئوس بود. داستانی که چگونه این اتفاق افتاد به عنوان "آمفیتروئون" شناخته میشود، روایتی که در طول قرنها بارها بازگو شده است.
نکات کلیدی
- هرکول (یا به درستی هراکلس) پسر آلکمنه، زن زیبای اهل تبای، شوهرش آمفیتروئون و ایزد زئوس بود.
- زئوس با تغییر چهره به شکل شوهر غایب آلکمنه، او را فریفت. آلکمنه دو پسر دوقلو به دنیا آورد، یکی به نام ایفیکلس که متعلق به آمفیتروئون بود و دیگری به نام هرکول که به زئوس نسبت داده میشد.
- قدیمیترین نسخه این داستان توسط نویسنده یونانی باستان، هزیود، در "سپر هراکلس" در قرن ششم قبل از میلاد نوشته شده است، اما بسیاری دیگر نیز آن را دنبال کردهاند.
آلکمنه: مادر هرکول
آلکمنه (یا آلکمنه)، مادر هرکول، دختر الکترئون، پادشاه تیرینس و موکنای بود. الکترئون یکی از پسران پرسئوس بود، که او نیز به نوبه خود پسر زئوس و دانه انسان بود. به این ترتیب، زئوس در این مورد، پدربزرگِ نتیجهِ داماد خود محسوب میشد. الکترئون یک برادرزاده به نام آمفیتروئون داشت، که ژنرال اهل تبای و نامزد دخترعموی خود، آلکمنه بود. آمفیتروئون به طور تصادفی الکترئون را کشت و به همراه آلکمنه به تبعید در تبای فرستاده شد، جایی که شاه کرئون او را از گناهش پاک کرد.
آلکمنه زیبا، باوقار، درستکار و خردمند بود. او از ازدواج با آمفیتروئون امتناع کرد تا زمانی که او انتقام هشت برادرش را که در نبرد علیه تافیانها و تلِبوئانها کشته شده بودند، بگیرد. آمفیتروئون راهی نبرد شد و به زئوس قول داد که تا انتقام مرگ برادران آلکمنه را نگرفته و روستاهای تافیانها و تلِبوئانها را با خاک یکسان نکرده است، باز نخواهد گشت.
اما زئوس نقشههای دیگری در سر داشت. او پسری میخواست که از خدایان و انسانها در برابر نابودی محافظت کند و آلکمنه را به عنوان مادر پسرش انتخاب کرد. در حالی که آمفیتروئون غایب بود، زئوس خود را به شکل آمفیتروئون درآورد و آلکمنه را در شبی که سه شب طول کشید، فریفت و هراکلس را باردار کرد. آمفیتروئون در شب سوم بازگشت و با همسرش عشق ورزید و کودک کاملاً انسانی، ایفیکلس را باردار کرد.
هرا و هرکول: دسیسه ای از سر حسادت
هنگامی که آلکمنه باردار بود، هرا، همسر و خواهر حسود زئوس، از فرزند در راه او باخبر شد. وقتی زئوس اعلام کرد که فرزندی که آن روز متولد میشود، پادشاه موکنای خواهد شد، فراموش کرده بود که عموی آمفیتروئون، استنلوس (یکی دیگر از پسران پرسئوس)، نیز منتظر تولد فرزندش با همسرش است.
هرا که میخواست فرزند نامشروع پنهانی شوهرش را از جایزه معتبر تاج و تخت موکنایی محروم کند، همسر استنلوس را وادار به زایمان زودرس کرد و باعث شد دوقلوهای آلکمنه دیرتر به دنیا بیایند. در نتیجه، پسر بزدل استنلوس، اوریستئوس، به جای هرکول قدرتمند، حاکم موکنای شد. و این پسرعموی ناتنی فانی هرکول بود که میوههای دوازده خوان خود را برای او برد.
تولد دوقلوها: آشکار شدن قدرت ایزدی
آلکمنه دو پسر دوقلو به دنیا آورد، اما به زودی مشخص شد که یکی از پسرها فراانسانی و فرزند رابطه ناخواسته او با زئوس است. در روایت پلوتوس، آمفیتروئون از طریق پیشگوی نابینا، تیرسیاس، از تغییر چهره و اغوای زئوس مطلع شد و خشمگین شد. آلکمنه به سمت محرابی گریخت که آمفیتروئون در اطراف آن هیزم چیده و آتش زده بود. زئوس او را نجات داد و با خاموش کردن شعله ها، مانع مرگش شد.
آلکمنه از ترس خشم هرا، فرزند زئوس را در مزرعه ای خارج از دیوارهای شهر تبای رها کرد، جایی که آتنا او را یافت و نزد هرا برد. هرا به او شیر داد، اما متوجه شد که او بسیار قدرتمند است و او را به مادرش بازگرداند، کسی که به کودک نام هراکلس، "شکوه هرا" را داد.
روایتهای گوناگون آمفیتروئون: از تراژدی تا کمدی
قدیمیترین روایت این داستان به هزیود (حدود 750–650 قبل از میلاد) نسبت داده شده است، به عنوان بخشی از "سپر هراکلس". این داستان همچنین اساس یک تراژدی توسط سوفوکل (قرن پنجم قبل از میلاد) بود، اما چیزی از آن باقی نمانده است.
در قرن دوم قبل از میلاد، نمایشنامهنویس رومی، تی. ماکیوس پلوتوس، این داستان را به عنوان یک تراژدی کمدی پنج پردهای به نام "ژوپیتر در لباس مبدل" (احتمالاً بین سالهای 190 و 185 قبل از میلاد نوشته شده) بازگو کرد و داستان را به عنوان مقالهای در مورد مفهوم رومی "پدر خانواده" تغییر داد: که با پایانی خوش به پایان میرسد.
«دلگرم باش، آمفیتروئون؛ من آمدهام تا به تو یاری رسانم: تو چیزی برای ترسیدن نداری؛ همه غیبگویان و پیشگویان را رها کن. آنچه قرار است باشد و آنچه گذشته است، من به تو خواهم گفت. و بسیار بهتر از آنچه آنها میتوانند، زیرا من ژوپیتر هستم. اول از همه، من شخص آلکمنه را به عاریت گرفتهام و او را حامله کردهام. تو هم باعث بارداری او شدی، زمانی که عازم این سفر شدی. در یک زایمان، او هر دو را با هم به دنیا آورده است. یکی از اینها، کسی که از تبار من است، با اعمالش تو را با شکوهی جاودانه برکت خواهد داد. تو با آلکمنه به محبت سابق خود بازگرد. او شایسته نیست که این را به عنوان گناه به او نسبت دهی. او به قدرت من مجبور شده است که این گونه عمل کند. اکنون به آسمانها بازمیگردم.»
نسخههای جدیدتر بیشتر کمدی و هجو هستند. نسخه 1690 شاعر انگلیسی جان درایدن بر اخلاق و سوء استفاده از قدرت تمرکز داشت. نسخه نمایشنامهنویس آلمانی هاینریش فون کلایست برای اولین بار در سال 1899 به روی صحنه رفت. نمایشنامه "آمفیتروئون 38" اثر ژان ژیرودو، نویسنده فرانسوی در سال 1929 و نسخه آلمانی دیگری، "Zwiemal Amphitryon" ("آمفیتروئون دوگانه") اثر گئورگ کایزر در سال 1945 به روی صحنه رفت. عدد "38" در عنوان نمایشنامه ژیرودو خود یک شوخی است و به این اشاره دارد که این نمایشنامه چند بار اقتباس شده است.