کاترین سیِنا: زندگی‌نامه قدیس، عارف و متکلم نامدار ایتالیایی

سنت کاترین سینا، متفکر و هاله نورانی، نقاشی شده توسط الساندرو فرانچی در سال ۱۸۸۸
EA / A. DAGLI ORTI / Getty Images

سنت کاترین سیِنا (۲۵ مارس ۱۳۴۷ – ۲۹ آوریل ۱۳۸۰) یک زاهد، عارف، فعال، نویسنده و زن مقدس کلیسای کاتولیک بود. او که به سختی می‌توان او را یک گوشه‌نشین دانست، با نامه‌های قاطع و مقابله‌جویانه‌اش به اسقف‌ها و پاپ‌ها، و همچنین تعهدش به خدمت مستقیم به بیماران و فقرا، به الگویی قدرتمند برای معنویت فعال‌تر و دنیوی‌تر تبدیل شد.

اطلاعات کلیدی درباره کاترین سیِنا
  • شهرت: قدیس حامی ایتالیا (به همراه فرانسیس آسیزی)؛ عامل اصلی ترغیب پاپ به بازگرداندن مقر پاپی از آوینیون به رم؛ یکی از دو زنی که در سال ۱۹۷۰ به عنوان دکتر کلیسا شناخته شدند.
  • نام‌های دیگر: کاترینا دی جاکومو دی بنین‌کازا
  • تولد: ۲۵ مارس ۱۳۴۷، سیِنا، ایتالیا
  • والدین: جاکومو دی بنین‌کازا و لاپا پیاجنتی
  • درگذشت: ۲۹ آوریل ۱۳۸۰، رم، ایتالیا
  • آثار منتشر شده: "گفتگو" ("The Dialogue")
  • روز عید: ۲۹ آوریل
  • تقدیس: ۱۴۶۱
  • حرفه: عضو رتبه سوم فرقه دومینیکن، عارف و متکلم

آغاز زندگی و پیوستن به فرقه دومینیکن

کاترین سیِنا در خانواده‌ای پرجمعیت متولد شد. او دوقلو و کوچک‌ترین فرزند از ۲۳ فرزند خانواده بود. پدرش یک رنگرز ثروتمند بود و بسیاری از بستگان مردش از مقامات دولتی یا روحانیون بودند. از حدود شش یا هفت سالگی، کاترین دچار مکاشفات مذهبی شد. او به ریاضت‌کشی، به‌ویژه خودداری از غذا، می‌پرداخت و عهد بکارت بست، اما این موضوع را با هیچ‌کس، حتی والدینش، در میان نگذاشت.

وقتی خانواده‌اش تصمیم گرفتند او را به ازدواج با بیوه خواهرش که در اثر زایمان فوت کرده بود درآورند، مادرش اصرار داشت که ظاهر خود را بهبود بخشد. کاترین موهای خود را کوتاه کرد - کاری که راهبه‌ها هنگام ورود به صومعه انجام می‌دهند - و والدینش او را به خاطر این کار تنبیه کردند تا اینکه او عهد خود را فاش کرد. سپس به او اجازه دادند که در سال ۱۳۶۳ به رتبه سوم فرقه دومینیکن بپیوندد و عضو "خواهران توبه سنت دومینیک" شود، فرقه‌ای که بیشتر از زنان بیوه تشکیل شده بود.

این فرقه، یک فرقه منزوی نبود، بنابراین او در خانه زندگی می‌کرد. او سه سال اول حضورش در فرقه را در اتاق خود در انزوا گذراند و فقط با اعتراف‌گیر خود ملاقات می‌کرد. در طول این سه سال تعمق و دعا، او یک نظام الهیاتی غنی، از جمله الهیات "خون گرانبهای عیسی"، را توسعه داد.

خدمت به عنوان رسالت

در پایان سه سال انزوا، کاترین بر این باور بود که فرمان الهی دارد تا به دنیا برود و خدمت کند، خدمتی به عنوان راهی برای نجات روح‌ها و تلاش برای رستگاری خودش. در حدود سال ۱۳۶۷، او ازدواج عرفانی با مسیح را تجربه کرد، در حالی که مریم مقدس به همراه سایر قدیسان در آن حضور داشتند، و حلقه‌ای دریافت کرد - که به گفته خودش، تمام عمر در انگشتش باقی ماند و فقط برای خودش قابل رؤیت بود - تا نمادی از این اتحاد باشد. او به روزه و ریاضت‌کشی، از جمله خودآزاری با شلاق، می‌پرداخت و مرتباً عشای ربانی را تناول می‌کرد.

شناخت عمومی

مکاشفات و خلسه‌های کاترین، پیروانی را در میان افراد مذهبی و غیرمذهبی جذب کرد، و مشاورانش او را تشویق کردند که در دنیای عمومی و سیاسی فعال شود. افراد و شخصیت‌های سیاسی برای میانجی‌گری در اختلافات و ارائه مشاوره معنوی با او مشورت می‌کردند.

کاترین هرگز نوشتن را نیاموخت و تحصیلات رسمی نداشت، اما در ۲۰ سالگی خواندن را یاد گرفت. او نامه‌ها و سایر آثار خود را به منشی‌ها دیکته می‌کرد. مشهورترین اثر او "گفتگو" (The Dialogue) است که با نام‌های "Dialogues" یا "Dialogo" نیز شناخته می‌شود، مجموعه‌ای از رساله‌های الهیاتی در مورد دکترین است که با ترکیبی از دقت منطقی و احساسات صمیمانه نوشته شده‌اند. او همچنین (به طور ناموفق) سعی کرد کلیسا را ​​متقاعد کند که جنگ صلیبی علیه ترک‌ها به راه اندازد.

در یکی از مکاشفات خود در سال ۱۳۷۵، او نشان‌های زخم‌های مسیح (Stigmata) را دریافت کرد. مانند حلقه‌اش، این نشان‌ها فقط برای خودش قابل مشاهده بودند. در همان سال، شهر فلورانس از او خواست که برای پایان دادن به درگیری با دولت پاپ در رم مذاکره کند. خود پاپ در آوینیون بود، جایی که پاپ‌ها نزدیک به ۷۰ سال در آنجا بودند، پس از فرار از رم. در آوینیون، پاپ تحت تأثیر دولت و کلیسای فرانسه بود و بسیاری می‌ترسیدند که پاپ در آن فاصله کنترل کلیسا را ​​از دست بدهد.

پاپ در آوینیون

آثار مذهبی و کارهای نیک کاترین (و شاید خانواده پرنفوذش یا معلمش ریموند کاپوآ)، توجه پاپ گرگوری یازدهم را که هنوز در آوینیون بود، به خود جلب کرد. او به آنجا سفر کرد، با پاپ دیدارهای خصوصی داشت و با او بحث کرد که آوینیون را ترک کند و به رم بازگردد و "اراده خدا و من" را تحقق بخشد. او همچنین در آنجا برای مخاطبان عمومی موعظه می‌کرد.

فرانسوی‌ها خواهان ماندن پاپ در آوینیون بودند، اما گرگوری که بیمار بود، احتمالاً می‌خواست به رم بازگردد تا پاپ بعدی در آنجا انتخاب شود. در سال ۱۳۷۶، رم وعده داد که در صورت بازگشت او، از قدرت پاپ تبعیت خواهد کرد. بنابراین، در ژانویه ۱۳۷۷، گرگوری به رم بازگشت. کاترین (به همراه سنت بریجیت سوئدی) به عنوان عوامل ترغیب او به بازگشت شناخته می‌شوند.

جدایی بزرگ

گرگوری در سال ۱۳۷۸ درگذشت و اوربان ششم به عنوان پاپ بعدی انتخاب شد. با این حال، بلافاصله پس از انتخابات، گروهی از کاردینال‌های فرانسوی ادعا کردند که ترس از اوباش ایتالیایی بر رأی آنها تأثیر گذاشته است و به همراه برخی دیگر از کاردینال‌ها، پاپ دیگری به نام کلمنت هفتم را انتخاب کردند. اوربان، آن کاردینال‌ها را تکفیر کرد و کاردینال‌های جدیدی را برای پر کردن جای آنها انتخاب کرد. کلمنت و پیروانش فرار کردند و یک مقام پاپی جایگزین در آوینیون ایجاد کردند. کلمنت نیز حامیان اوربان را تکفیر کرد. در نهایت، حاکمان اروپایی تقریباً به طور مساوی بین حمایت از کلمنت و حمایت از اوربان تقسیم شدند. هر یک ادعا می‌کردند که پاپ مشروع هستند و طرف مقابل را ضد مسیح می‌نامیدند.

کاترین با قاطعیت خود را درگیر این جنجال، به نام جدایی بزرگ، کرد و از پاپ اوربان ششم حمایت کرد و نامه‌هایی به شدت انتقادی به کسانی که از ضد پاپ در آوینیون حمایت می‌کردند، نوشت. دخالت کاترین به جدایی بزرگ پایان نداد (این اتفاق تا سال ۱۴۱۷ رخ نداد)، اما او سخت تلاش کرد تا مؤمنان را متحد کند. او به رم نقل مکان کرد و در مورد نیاز به آشتی مخالفان در آوینیون با حکومت پاپی اوربان موعظه کرد.

روزه مقدس و مرگ

در سال ۱۳۸۰، کاترین تا حدی برای جبران گناه بزرگی که در این درگیری می‌دید، تمام غذا و آب را رها کرد. او که از سال‌ها روزه داری شدید ضعیف شده بود، به شدت بیمار شد. اگرچه روزه را پایان داد، اما در سن ۳۳ سالگی درگذشت. ریموند کاپوآ در زندگی‌نامه کاترین در سال ۱۳۹۸، خاطرنشان کرد که این همان سنی بود که مریم مجدلیه، یکی از الگوهای اصلی او، در آن درگذشت. این همچنین سنی است که عیسی مسیح مصلوب شد.

همواره بر سر عادات غذایی کاترین بحث و جدل زیادی وجود داشته است. اعتراف‌گیر او، ریموند کاپوآ، نوشت که او سال‌ها چیزی جز نان مقدس عشای ربانی نخورده و این را نشانه‌ای از تقدس او می‌دانست. او اشاره می‌کند که او در نتیجه تصمیم خود مبنی بر امتناع از نه تنها تمام غذاها، بلکه تمام آب‌ها نیز درگذشت. اینکه آیا او "به خاطر مذهب دچار بی‌اشتهایی عصبی (آنورکسیا) شده بود" همچنان موضوع بحث و جدال محققان است.

میراث، فمینیسم و هنر

پیوس دوم، کاترین سیِنا را در سال ۱۴۶۱ تقدیس کرد. اثر او "گفتگو" (The Dialogue) باقی مانده و به طور گسترده ترجمه و خوانده شده است. ۳۵۰ نامه که توسط او دیکته شده، موجود است. در سال ۱۹۳۹، او به عنوان قدیس حامی ایتالیا نامگذاری شد و در سال ۱۹۷۰، به عنوان دکتر کلیسا شناخته شد، به این معنی که نوشته های او به عنوان آموزه های تایید شده در داخل کلیسا تلقی می شوند. دوروتی دی، خواندن زندگی نامه کاترین را به عنوان یک تاثیر مهم در زندگی خود و تاسیس جنبش کارگران کاتولیک می داند.

برخی، کاترین سیِنا را به دلیل نقش فعالش در جهان، یک پیش فمینیست می دانند. با این حال، مفاهیم او دقیقاً همان چیزی نبود که امروزه آن را فمینیستی تلقی می کنیم. به عنوان مثال، او معتقد بود که نوشتن متقاعدکننده او برای مردان قدرتمند، به ویژه شرم آور خواهد بود زیرا خداوند زنی را برای آموزش به آنها فرستاده است.

در هنر، کاترین معمولاً با لباس دومینیکن با شنل سیاه، مقنعه سفید و تونیک به تصویر کشیده می شود. او گاهی اوقات با سنت کاترین اسکندریه، یک باکره و شهید قرن چهارم که روز عیدش ۲۵ نوامبر است، به تصویر کشیده می شود. نقاشی "تقدیس کاترین سیِنا" اثر پینتوریچیو یکی از شناخته شده ترین تصاویر هنری از او است. او سوژه مورد علاقه چندین نقاش دیگر بود، به ویژه بارنا د سیِنا ("ازدواج عرفانی سنت کاترین")، فرای دومینیکن فرا بارتولومئو ("ازدواج کاترین سیِنا") و دوچو دی بونینسگنا ("Maestà (مدونا با فرشتگان و مقدسین)").

بیوگرافی