D-Day: حمله به نرماندی، سرنوشت‌سازترین نبرد جنگ جهانی دوم

سربازانی که در روز D به ساحل می‌رسند
  • در 6 ژوئن 1944، نیروهای متفقین تهاجم گسترده‌ای را به نرماندی فرانسه آغاز کردند که به روز دی (D-Day) مشهور است.
  • مدافعان آلمانی غافلگیر شدند، که بخشی از آن به دلیل تاکتیک‌های فریبنده و هوشمندانه متفقین بود.
  • با وجود تلفات سنگین، نیروهای متفقین تا پایان روز دی توانستند جای پایی در نرماندی به دست آورند.

تهاجم به نرماندی در 6 ژوئن 1944، در طول جنگ جهانی دوم (1939-1945) آغاز شد.

فرماندهان کلیدی در عملیات نرماندی

متفقین:

  • ژنرال دوایت دی. آیزنهاور
  • ژنرال برنارد مونتگمری
  • ژنرال عمر بردلی
  • مارشال هوایی ترافرود لی-مالوری
  • مارشال هوایی آرتور تدر
  • دریابد سِر برترام رمزی

آلمان:

  • فیلد مارشال گِرد فون روندشتت
  • فیلد مارشال اروین رومل

جبهه دوم: ضرورت و اختلاف نظر

در سال 1942، وینستون چرچیل و فرانکلین روزولت اعلام کردند که متفقین غربی تمام تلاش خود را به کار خواهند بست تا به منظور کاهش فشار بر شوروی، جبهه دومی را بگشایند. با وجود اتحاد در این هدف، اختلافاتی بروز کرد. انگلیسی‌ها طرفدار حمله از شمال، از طریق دریای مدیترانه، ایتالیا و سپس به جنوب آلمان بودند. چرچیل این رویکرد را ترجیح می‌داد و بر این باور بود که پیشروی از جنوب، نیروهای انگلیسی و آمریکایی را در موقعیتی قرار می‌دهد که می‌توانند قلمرو تحت اشغال شوروی را محدود کنند.

در مقابل، آمریکایی‌ها از حمله از کانال مانش حمایت می‌کردند که از طریق اروپای غربی و کوتاه‌ترین مسیر به آلمان پیشروی می‌کرد. با افزایش قدرت آمریکا، آنها روشن ساختند که تنها از این رویکرد حمایت خواهند کرد.

برنامه‌ریزی برای تهاجم، با نام رمز "عملیات ارباب" (Operation Overlord)، در سال 1943 آغاز شد و تاریخ‌های احتمالی در کنفرانس تهران توسط چرچیل، روزولت و ژوزف استالین رهبر شوروی مورد بحث قرار گرفت. در نوامبر همان سال، برنامه‌ریزی به ژنرال دوایت دی. آیزنهاور واگذار شد. او به مقام فرمانده عالی نیروهای اعزامی متفقین (SHAEF) ارتقا یافت و فرماندهی تمام نیروهای متفقین در اروپا به او سپرده شد. آیزنهاور طرحی را پذیرفت که توسط رئیس ستاد فرمانده عالی متفقین (COSSAC)، سپهبد فردریک ای. مورگان و سرلشکر ری بارکر آغاز شده بود. طرح COSSAC خواستار پیاده‌سازی سه لشکر و دو تیپ هوابرد در نرماندی بود. این منطقه توسط COSSAC به دلیل نزدیکی به انگلستان (که امکان پشتیبانی هوایی و ترابری را فراهم می‌کرد) و همچنین جغرافیای مناسب آن انتخاب شد.

طرح متفقین برای تهاجم

آیزنهاور با پذیرش طرح COSSAC، ژنرال سِر برنارد مونتگمری را به فرماندهی نیروهای زمینی تهاجم منصوب کرد. مونتگمری با گسترش طرح COSSAC، خواستار پیاده‌سازی پنج لشکر، به همراه سه لشکر هوابرد پیش از آنها شد. این تغییرات تصویب شدند و برنامه‌ریزی و آموزش پیش رفت. در طرح نهایی، لشکر چهارم پیاده‌نظام آمریکا به فرماندهی سرلشکر ریموند او. بارتون قرار بود در غرب، در ساحل یوتا پیاده شود، در حالی که لشکر های اول و بیست و نهم پیاده نظام در شرق، در ساحل اوماها پیاده می‌شدند. فرماندهی این لشکرها بر عهده سرلشکر کلارنس آر. هیوبنر و سرلشکر چارلز هانتر گرهارت بود. دو ساحل آمریکایی توسط دماغه ای به نام پوانت دو هوک از هم جدا شده بودند. تصرف این موقعیت که مملو از توپخانه آلمانی بود، به گردان دوم تکاوران به فرماندهی سرهنگ دوم جیمز ای. رادر واگذار شد.

در شرق ساحل اوماها، سواحل گُلد، جونو و سورد قرار داشتند که به ترتیب به لشکر پنجاهم انگلیس (به فرماندهی سرلشکر داگلاس ای. گراهام)، لشکر سوم کانادا (به فرماندهی سرلشکر راد کلر) و لشکر سوم پیاده‌نظام انگلیس (به فرماندهی سرلشکر توماس جی. رنی) واگذار شدند. این واحدها توسط تشکیلات زرهی و همچنین نیروهای کماندویی پشتیبانی می‌شدند. در داخل خاک اصلی، لشکر ششم هوابرد انگلیس (به فرماندهی سرلشکر ریچارد ان. گیل) قرار بود در شرق سواحل پیاده‌سازی چتر بزند تا جناحین را ایمن کرده و چندین پل را برای جلوگیری از رسیدن نیروهای کمکی آلمان تخریب کند. لشکر های هشتاد و دوم (به فرماندهی سرلشکر متیو بی. ریدجوی) و صد و یکم (به فرماندهی سرلشکر ماکسول دی. تیلور) هوابرد آمریکا قرار بود در غرب فرود بیایند تا مسیرهایی را از سواحل باز کرده و توپخانه ای را که می‌توانست به محل پیاده‌سازی شلیک کند، منهدم سازند.

دیوار آتلانتیک: دژ تسخیرناپذیر یا توهم؟

متفقین در مقابل خود دیوار آتلانتیک را داشتند، مجموعه‌ای از استحکامات سنگین و مستحکم. در اواخر سال 1943، فیلد مارشال گِرد فون روندشتت، فرمانده آلمانی در فرانسه، تقویت شد و فیلد مارشال اروین رومل، فرمانده مشهور نیز به او پیوست. رومل پس از بازدید از استحکامات، متوجه کمبودها شد و دستور داد تا به طور گسترده‌ای گسترش یابند.

آلمانی‌ها پس از بررسی اوضاع، بر این باور بودند که تهاجم در پا-دو-کاله (Pas de Calais)، نزدیکترین نقطه بین بریتانیا و فرانسه، رخ خواهد داد. این باور توسط یک طرح فریب پیچیده متفقین به نام "عملیات استقامت" (Operation Fortitude) تقویت شد که نشان می‌داد کاله هدف اصلی است.

عملیات استقامت که به دو مرحله اصلی تقسیم شده بود، از ترکیبی از عوامل دوگانه، ترافیک رادیویی جعلی و ایجاد واحدهای ساختگی برای گمراه کردن آلمانی‌ها استفاده می‌کرد. بزرگترین تشکیلات جعلی ایجاد شده، گروه ارتش اول ایالات متحده تحت رهبری سپهبد جورج اس. پاتون بود. این فریب که ظاهراً در جنوب شرقی انگلستان و روبروی کاله مستقر شده بود، با ساخت ساختمان‌های ساختگی، تجهیزات و قایق‌های تهاجمی در نزدیکی نقاط احتمالی عزیمت پشتیبانی می‌شد. این تلاش‌ها موفقیت‌آمیز بود و اطلاعات آلمان همچنان متقاعد شده بود که تهاجم اصلی در کاله رخ خواهد داد، حتی پس از آغاز پیاده‌سازی در نرماندی.

لحظه موعود: تصمیم برای حمله

از آنجایی که متفقین به ماه کامل و جزر و مد بهاری نیاز داشتند، تاریخ‌های احتمالی برای تهاجم محدود بودند. آیزنهاور ابتدا قصد داشت در 5 ژوئن عملیات را آغاز کند، اما به دلیل آب و هوای نامناسب و امواج بلند، مجبور به تاخیر شد. در حالی که احتمال فراخواندن نیروی تهاجمی به بندر وجود داشت، او یک گزارش آب و هوایی مطلوب برای 6 ژوئن از گروهبان جیمز ام. استگ دریافت کرد. پس از بحث و جدل فراوان، دستور آغاز تهاجم در 6 ژوئن صادر شد. به دلیل شرایط نامساعد، آلمانی‌ها بر این باور بودند که هیچ تهاجمی در اوایل ژوئن رخ نخواهد داد. در نتیجه، رومل برای شرکت در جشن تولد همسرش به آلمان بازگشت و بسیاری از افسران برای شرکت در بازی‌های جنگی در رن، واحدهای خود را ترک کردند.

شب سرنوشت‌ساز: آغاز عملیات هوابرد

نیروهای هوابرد متفقین با پرواز از پایگاه‌های هوایی اطراف جنوب بریتانیا، شروع به رسیدن به نرماندی کردند. لشکر ششم هوابرد بریتانیا با فرود موفقیت‌آمیز، گذرگاه‌های رودخانه اُرن را ایمن کرد و به اهداف خود، از جمله تصرف مجموعه بزرگ توپخانه در مرویل، دست یافت.

13000 سرباز لشکرهای 82 و 101 هوابرد آمریکا بخت کمتری داشتند، زیرا محل فرود آن‌ها پراکنده بود که منجر به متفرق شدن واحدها و قرار گرفتن بسیاری از آن‌ها دور از اهداف خود شد. این امر ناشی از ابرهای ضخیم بر فراز مناطق فرود بود که تنها 20 درصد آن‌ها به درستی توسط راهنمایان مشخص شده بودند. آتش دشمن نیز مزید بر علت شد. چتربازها با فعالیت در گروه‌های کوچک، توانستند با جمع‌آوری مجدد لشکرها، به بسیاری از اهداف خود دست یابند. اگرچه این پراکندگی اثربخشی آن‌ها را تضعیف کرد، اما باعث سردرگمی زیادی در بین مدافعان آلمانی شد.

طولانی‌ترین روز: یورش به سواحل نرماندی

یورش به سواحل اندکی پس از نیمه‌شب با بمباران مواضع آلمانی در سراسر نرماندی توسط بمب‌افکن‌های متفقین آغاز شد. به دنبال آن، گلوله‌باران شدید دریایی صورت گرفت. در ساعات اولیه صبح، امواج نیروها شروع به رسیدن به سواحل کردند. در شرق، نیروهای انگلیسی و کانادایی در سواحل گلد، جونو و سورد پیاده شدند. پس از غلبه بر مقاومت اولیه، آنها توانستند به سمت داخل پیشروی کنند، اگرچه تنها کانادایی‌ها توانستند به اهداف روز دی خود برسند. با وجودی که مونتگمری جاه‌طلبانه امیدوار بود شهر کان را در روز دی تصرف کند، اما تصرف آن چند هفته به طول انجامید.

در سواحل آمریکایی در غرب، وضعیت بسیار متفاوت بود. در ساحل اوماها، نیروهای آمریکایی به سرعت زیر آتش سنگین لشکر 352 پیاده نظام آلمان گرفتار شدند، زیرا بمباران قبل از تهاجم در داخل خاک اصلی فرود آمده و نتوانسته بود استحکامات آلمانی را منهدم کند. تلاش‌های اولیه لشکرهای 1 و 29 پیاده نظام آمریکا نتوانست به استحکامات آلمانی نفوذ کند و نیروها در ساحل به دام افتادند. پس از تحمل 2400 تلفات، بیشترین تلفات در بین تمام سواحل در روز دی، گروه‌های کوچکی از سربازان آمریکایی توانستند از استحکامات عبور کرده و راه را برای امواج بعدی باز کنند.

در غرب، گردان دوم تکاوران موفق شد به پوانت دو هوک صعود کرده و آن را تصرف کند، اما متحمل خسارات قابل توجهی به دلیل ضدحملات آلمان شد. در ساحل یوتا، نیروهای آمریکایی تنها 197 تلفات، کمترین میزان تلفات در بین تمام سواحل، را متحمل شدند، زیرا به دلیل جریان‌های قوی به طور تصادفی در نقطه اشتباهی فرود آمدند. اگرچه در موقعیت نامناسبی قرار داشتند، اما اولین افسر ارشد که به ساحل رسید، سرتیپ تئودور روزولت جونیور، اظهار داشت که "جنگ را دقیقاً از همین جا شروع خواهیم کرد" و دستور داد فرودهای بعدی در محل جدید انجام شود. به سرعت به سمت داخل حرکت کردند و با عناصری از لشکر 101 هوابرد ارتباط برقرار کرده و شروع به حرکت به سمت اهداف خود کردند.

پیامدها: تثبیت موقعیت و پیشروی دشوار

با فرا رسیدن شب 6 ژوئن، نیروهای متفقین خود را در نرماندی مستقر کرده بودند، اگرچه موقعیت آن‌ها همچنان متزلزل بود. تلفات روز دی حدود 10400 نفر بود، در حالی که آلمانی‌ها تقریباً 4000 تا 9000 نفر تلفات دادند. در طول چند روز بعد، نیروهای متفقین به پیشروی به سمت داخل ادامه دادند، در حالی که آلمانی‌ها برای مهار سرپل تلاش می‌کردند. این تلاش‌ها به دلیل عدم تمایل برلین به آزاد کردن لشکرهای تانک ذخیره در فرانسه به خاطر ترس از اینکه متفقین همچنان به پا-دو-کاله حمله کنند، ناکام ماند.

با ادامه پیشروی، نیروهای متفقین به سمت شمال فشار آوردند تا بندر شربورگ را تصرف کنند و به سمت جنوب به سوی شهر کان حرکت کردند. در حالی که نیروهای آمریکایی برای پیشروی به سمت شمال می‌جنگیدند، از بوکاژ (پرچین‌ها) که مناظر را در سراسر منطقه در بر می‌گرفت، آسیب دیدند. بوکاژ که برای جنگ تدافعی ایده‌آل بود، پیشروی آمریکا را به شدت کند کرد. در اطراف کان، نیروهای انگلیسی در یک جنگ فرسایشی با آلمانی‌ها درگیر بودند. این وضعیت تا زمانی که ارتش اول ایالات متحده در 25 ژوئیه به عنوان بخشی از عملیات کبرا، خطوط آلمان را در سن-لو در هم شکست، تغییر چندانی نکرد.

رویدادهای تاریخی

بیشتر