نبرد آتلانتیک: سرنوشتسازترین نبرد دریایی جنگ جهانی دوم

نبرد آتلانتیک: نبردی سرنوشتساز در جنگ جهانی دوم
نبرد آتلانتیک، کارزاری دریایی بود که از سپتامبر 1939 تا مه 1945، در طول جنگ جهانی دوم، در گستره اقیانوس اطلس در جریان بود. این نبرد حیاتی، بین نیروهای متفقین و آلمان نازی، برای کنترل خطوط دریایی حیاتی منتهی به بریتانیا در گرفت.
فرماندهان کلیدی نبرد آتلانتیک
متفقین:
- دریاسالار سر پرسی نوبل (نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا)
- دریاسالار سر مکس هورتون (نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا)
- دریاسالار رویال ای. اینگرسول (نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا)
آلمان:
- دریابد اریش ریدر
- دریابد کارل دونیتس
زمینه های آغاز نبرد
با آغاز جنگ جهانی دوم در سوم سپتامبر 1939، نیروی دریایی آلمان (Kriegsmarine) استراتژی هایی مشابه جنگ جهانی اول را در پیش گرفت. از آنجایی که ناوگان آلمان توان مقابله مستقیم با ناوهای اصلی نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا را نداشت، به کارزاری علیه کشتی های تجاری متفقین روی آورد تا خطوط تدارکاتی بریتانیا را قطع کند.
دریابد ریدر، فرمانده نیروی دریایی آلمان، قصد داشت ترکیبی از ناوهای سطحی و زیردریایی ها (U-boat) را به کار گیرد. با اینکه او بیشتر به ناوگان سطحی، از جمله نبردناوهای مشهوری مانند "بیسمارک" و "تیرپیتس" علاقه مند بود، فرمانده زیردریایی ها، دریادار دونیتس، بر استفاده از زیردریایی ها تاکید داشت.
در ابتدا به زیردریایی های دونیتس دستور داده شده بود که ناوهای جنگی بریتانیایی را هدف قرار دهند. آنها در غرق کردن رزمناو قدیمی "رویال اوک" در اسکاپا فلو و ناو هواپیمابر "کوریجس" در نزدیکی ایرلند، به موفقیت های اولیه ای دست یافتند. با این حال، دونیتس مصرانه از استفاده از گروه های زیردریایی، موسوم به "گله گرگ ها"، برای حمله به کاروان های دریایی که بریتانیا را پشتیبانی می کردند، حمایت می کرد. در حالی که ناوهای سطحی آلمان نیز موفقیت هایی کسب کردند، توجه نیروی دریایی سلطنتی را به خود جلب کردند و بریتانیایی ها به دنبال نابودی یا به دام انداختن آنها در بنادر بودند. درگیری هایی مانند نبرد "ریور پلاته" و نبرد "تنگه دانمارک" نشان داد که بریتانیا به این تهدید پاسخ می دهد.
"دوران خوش": اوج قدرت زیردریاییهای آلمانی
با سقوط فرانسه در ژوئن 1940، دونیتس پایگاههای جدیدی در خلیج بیسکای به دست آورد که از آنجا زیردریاییهایش میتوانستند به عملیات بپردازند. زیردریاییها با گسترش دامنه فعالیت خود به اقیانوس اطلس، حملات خود را به کاروانهای بریتانیایی در قالب "گله گرگها" آغاز کردند. این حملات با اطلاعات به دست آمده از رمزگشایی "رمز دریایی شماره 3" بریتانیا، دقیقتر و موثرتر شدند.
آنها با اطلاع از موقعیت تقریبی کاروانهای نزدیک شونده، در یک خط طولانی در مسیر پیش بینی شده آنها مستقر میشدند. هنگامی که یک زیردریایی کاروان را مشاهده میکرد، موقعیت آن را گزارش میداد و هماهنگی برای حمله آغاز میشد. پس از قرارگیری تمام زیردریاییها در موقعیت مناسب، "گله گرگ" حمله را آغاز میکرد. این حملات معمولاً در شب انجام میشد و میتوانست تا شش زیردریایی در آن شرکت داشته باشند و اسکورتهای کاروان را مجبور میکردند با تهدیدات متعددی از جهات مختلف روبرو شوند.
در طول سال 1940 و اوایل سال 1941، زیردریاییها موفقیت چشمگیری کسب کردند و خسارات سنگینی به کشتیهای متفقین وارد کردند. در نتیجه، این دوره در میان خدمه زیردریاییها به "Die Glückliche Zeit" ("دوران خوش") معروف شد. فرماندهان زیردریایی مانند اتو کرچمر، گونتر پرین و یواخیم شپکه، با ادعای غرق کردن بیش از 270 کشتی متفقین در این دوره، به چهرههای مشهور در آلمان تبدیل شدند. نبردهای کلیدی در نیمه دوم سال 1940 شامل کاروانهای HX 72 (که 11 از 43 کشتی خود را در جریان درگیری از دست داد)، SC 7 (که 20 از 35 کشتی خود را از دست داد)، HX 79 (که 12 از 49 کشتی خود را از دست داد) و HX 90 (که 11 از 41 کشتی خود را از دست داد) بود.
این تلاشها با پشتیبانی هواپیماهای فوکهوولف Fw 200 کوندور، که در یافتن و حمله به کشتیهای متفقین کمک میکردند، تقویت میشد. این هواپیماها که از هواپیماهای مسافربری دوربرد لوفتهانزا تبدیل شده بودند، از پایگاههایی در بوردو فرانسه و استاوانگر نروژ پرواز میکردند تا به اعماق دریای شمال و اقیانوس اطلس نفوذ کنند. هواپیماهای کوندور که قادر به حمل محموله بمبی 2000 پوندی بودند، معمولاً در ارتفاع پایین حمله میکردند تا کشتی هدف را با سه بمب احاطه کنند. خدمه فوکهوولف Fw 200 ادعا کردند که از ژوئن 1940 تا فوریه 1941، 331122 تن از کشتیهای متفقین را غرق کردهاند. اگرچه هواپیماهای کوندور موثر بودند، اما به ندرت در تعداد محدود در دسترس بودند و تهدید بعدی ناشی از ناوهای هواپیمابر اسکورت متفقین و سایر هواپیماها در نهایت آنها را مجبور به عقب نشینی کرد.
محافظت از کاروانها
اگرچه ناوشکنها و ناوچههای بریتانیایی مجهز به ASDIC (سونار) بودند، این سیستم هنوز به طور کامل آزمایش نشده بود و قادر به حفظ تماس با هدف در طول حمله نبود. نیروی دریایی سلطنتی همچنین از کمبود کشتیهای اسکورت مناسب رنج میبرد. این مشکل در سپتامبر 1940 با دریافت پنجاه ناوشکن قدیمی از ایالات متحده از طریق توافقنامه "ناوشکن در ازای پایگاه" تا حدودی برطرف شد. در بهار 1941، با بهبود آموزشهای ضد زیردریایی بریتانیا و رسیدن کشتیهای اسکورت بیشتر به ناوگان، تلفات کاهش یافت و نیروی دریایی سلطنتی با سرعت بیشتری زیردریاییهای آلمانی را غرق میکرد.
دونیتس برای مقابله با پیشرفتهای عملیاتی بریتانیا، "گله گرگهای" خود را به سمت غربتر هدایت کرد و متفقین را مجبور کرد تا اسکورتهایی را برای کل مسیر عبور از اقیانوس اطلس فراهم کنند. در حالی که نیروی دریایی سلطنتی کانادا از کاروانها در شرق اقیانوس اطلس محافظت میکرد، رئیسجمهور روزولت با گسترش "منطقه امنیتی پانآمریکایی" تا نزدیکی ایسلند، به آنها کمک کرد. ایالات متحده، اگرچه بیطرف بود، اما در این منطقه اسکورتهایی را فراهم میکرد. با وجود این پیشرفتها، زیردریاییها همچنان آزادانه در مرکز اقیانوس اطلس، خارج از محدوده هواپیماهای متفقین، فعالیت میکردند. این "شکاف هوایی" تا زمان ورود هواپیماهای گشت دریایی پیشرفتهتر، مشکلاتی را ایجاد کرد.
عملیات درامبیت: حمله به سواحل آمریکا
علاوه بر موارد ذکر شده، عوامل دیگری نیز به کاهش تلفات متفقین کمک کردند که از جمله آنها میتوان به کشف دستگاه رمزنگاری آلمانی انیگما و نصب تجهیزات جدید جهتیابی با فرکانس بالا برای ردیابی زیردریاییها اشاره کرد. با ورود ایالات متحده به جنگ پس از حمله به پرل هاربر، دونیتس زیردریاییهایی را تحت عنوان "عملیات درامبیت" به سواحل آمریکا و دریای کارائیب اعزام کرد.
زیردریاییها که از ژانویه 1942 عملیات خود را آغاز کردند، از کشتیهای تجاری بدون اسکورت ایالات متحده و عدم اجرای خاموشی ساحلی در آمریکا بهره بردند و یک "دوران خوش" دوم را تجربه کردند. با افزایش تلفات، ایالات متحده در ماه مه 1942 سیستم کاروانی را به اجرا گذاشت. با فعالیت کاروانها در سواحل آمریکا، دونیتس زیردریاییهای خود را در تابستان همان سال به اواسط اقیانوس اطلس بازگرداند. در طول پاییز، با درگیری اسکورتها و زیردریاییها، تلفات در هر دو طرف افزایش یافت. در نوامبر 1942، دریاسالار هورتون فرمانده کل "فرماندهی رویکردهای غربی" شد. با در دسترس قرار گرفتن کشتیهای اسکورت بیشتر، او نیروهای جداگانهای را تشکیل داد که وظیفه حمایت از اسکورتهای کاروان را بر عهده داشتند. این نیروها که به دفاع از یک کاروان خاص وابسته نبودند، میتوانستند به طور خاص به شکار زیردریاییها بپردازند.
تغییر روند نبرد
در زمستان و اوایل بهار 1943، نبردهای کاروانی با شدت فزایندهای ادامه یافت. با افزایش تلفات کشتیهای متفقین، وضعیت تدارکات در بریتانیا به سطح بحرانی رسید. با وجود از دست دادن زیردریاییها در ماه مارس، به نظر میرسید استراتژی آلمان مبنی بر غرق کردن کشتیها سریعتر از توانایی متفقین در ساخت آنها، در حال موفقیت است. اما این در نهایت یک سپیده کاذب از آب درآمد، زیرا روند نبرد به سرعت در ماه آوریل و مه تغییر کرد.
تلفات متفقین در ماه آوریل کاهش یافت، اما تمرکز عملیات به دفاع از کاروان ONS 5 معطوف شد. این کاروان که مورد حمله 30 زیردریایی قرار گرفت، 13 کشتی را در ازای از دست دادن شش زیردریایی از زیردریاییهای دونیتس از دست داد. دو هفته بعد، کاروان SC 130 حملات آلمان را دفع کرد و پنج زیردریایی را بدون هیچ تلفاتی غرق کرد.
ادغام چندین فناوری که در ماههای قبل در دسترس قرار گرفته بودند - خمپاره انداز ضد زیردریایی "Hedgehog"، پیشرفتهای مداوم در خواندن ترافیک رادیویی آلمان، رادار پیشرفته و چراغ "Leigh Light" - به سرعت اقبال متفقین را تغییر داد. دستگاه آخر به هواپیماهای متفقین اجازه میداد با موفقیت به زیردریاییهای آلمانی که در شب به سطح میآمدند، حمله کنند. سایر پیشرفتها شامل معرفی ناوهای هواپیمابر تجاری و انواع دریایی دوربرد B-24 Liberator بود. این عوامل در ترکیب با ناوهای هواپیمابر اسکورت جدید، "شکاف هوایی" را از بین بردند و همراه با برنامههای ساخت کشتی در زمان جنگ مانند کشتیهای Liberty، به سرعت برتری را به متفقین دادند.
مه 1943 که توسط آلمانیها "مه سیاه" لقب گرفت، برای دونیتس 34 زیردریایی در اقیانوس اطلس در ازای 34 کشتی متفقین هزینه داشت.
مراحل پایانی نبرد
دونیتس در طول تابستان نیروهای خود را عقب کشید و برای توسعه و ایجاد تاکتیکها و تجهیزات جدید، از جمله زیردریاییهای U-flak با دفاع هوایی تقویتشده، انواع اقدامات متقابل و اژدرهای جدید، تلاش کرد. زیردریاییها در سپتامبر به حالت تهاجمی بازگشتند و قبل از اینکه دوباره تلفات سنگینی را متحمل شوند، موفقیت کوتاهی را تجربه کردند. با تقویت نیروی هوایی متفقین، زیردریاییها هنگام خروج و بازگشت به بندر در خلیج بیسکای مورد حمله قرار گرفتند. با کوچک شدن ناوگانش، دونیتس به طرحهای جدید زیردریایی مانند Type XXI انقلابی روی آورد. Type XXI که برای فعالیت کاملاً در زیر آب طراحی شده بود، سریعتر از هر یک از نمونههای قبلی خود بود و تنها چهار فروند از آن تا پایان جنگ تکمیل شد.
پیامدها
آخرین اقدامات نبرد آتلانتیک در 8 مه 1945، درست قبل از تسلیم آلمان رخ داد. متفقین در این نبرد حدود 3500 کشتی تجاری و 175 کشتی جنگی را از دست دادند و تقریباً 72000 دریانورد کشته شدند. تلفات آلمان شامل 783 زیردریایی و حدود 30000 دریانورد (75 درصد از نیروی زیردریایی) بود. پیروزی در جبهه آتلانتیک، یکی از مهمترین جبهه های جنگ جهانی دوم، برای هدف متفقین حیاتی بود. نخست وزیر چرچیل بعداً اهمیت آن را اینگونه بیان کرد:
"نبرد آتلانتیک عامل مسلط در طول جنگ بود. هرگز حتی برای یک لحظه نمی توانستیم فراموش کنیم که هر اتفاقی که در جای دیگر، در خشکی، دریا یا هوا می افتد، در نهایت به نتیجه آن بستگی دارد."