تنزینگ نورگای: از باربری تا فتح اورست - داستان یک نماد

تنزینگ نورگی و ادموند هیلاری، عکس سیاه و سفید.
Bettmann / Contributor / Getty Images

تنزینگ نورگای (1913-1986) در کنار ادموند هیلاری، یکی از دو نفری بود که برای اولین بار پا بر فراز قله‌ی اورست، بلندترین کوه جهان، گذاشت. در ساعت 11:30 صبح روز 29 مه 1953، شرپای نپالی، تنزینگ نورگای و ادموند هیلاری از نیوزیلند، به قله‌ی اورست رسیدند. در ابتدا، به رسم اعضای یک تیم کوهنوردی بریتانیایی، با یکدیگر دست دادند، اما سپس تنزینگ از سر شوق، هیلاری را در آغوش گرفت؛ آغوشی در اوج جهان.

نکات کلیدی درباره تنزینگ نورگای

  • شهرت: به عنوان یکی از اولین فاتحان قله اورست
  • نام دیگر: شرپا تنزینگ
  • تاریخ تولد: مه 1913، نپال/تبت
  • تاریخ فوت: 9 مه 1986
  • افتخارات: مدال امپراتوری بریتانیا
  • همسران: داوا فوتی، آنگ لاهمو، داکو

این صعود تاریخی، تنزینگ نورگای را به یک چهره‌ی بین‌المللی و نمادی از پشتکار و اراده تبدیل کرد. او نه تنها یک کوهنورد ماهر بود، بلکه به عنوان یک شرپا، نقش مهمی در هدایت و پشتیبانی از تیم‌های کوهنوردی در هیمالیا ایفا کرد. داستان زندگی تنزینگ، الهام‌بخش نسل‌های زیادی از کوهنوردان و علاقه‌مندان به ماجراجویی در سراسر جهان بوده است.

موفقیت در قله اورست

تنزینگ نورگای و ادموند هیلاری تنها حدود پانزده دقیقه بر فراز قله ماندند. هیلاری در حالی که تنزینگ پرچم‌های نپال، بریتانیا، هند و سازمان ملل را به اهتزاز درمی‌آورد، از او عکس گرفت. از آنجا که تنزینگ با دوربین آشنایی نداشت، هیچ عکسی از هیلاری در قله ثبت نشد. پس از آن، دو کوهنورد سفر بازگشت خود را به سمت کمپ شماره 9 آغاز کردند. آن‌ها "چومولونگما"، مادر جهان، را در ارتفاع 8848 متری (29029 فوتی) تسخیر کرده بودند.

این لحظات کوتاه اما پرمعنا، نمادی از پیروزی انسان بر طبیعت و همکاری بین‌المللی بود. به اهتزاز درآوردن پرچم‌های مختلف، نشان از آن داشت که صعود به اورست، تنها یک دستاورد شخصی نیست، بلکه افتخاری برای ملت‌ها و جامعه‌ی جهانی است. فتح قله اورست، نقطه عطفی در تاریخ کوهنوردی جهان بود و نام تنزینگ نورگای و ادموند هیلاری را برای همیشه در تاریخ ماندگار کرد.

سال‌های نخستین زندگی تنزینگ نورگای

تنزینگ نورگای، یازدهمین فرزند از سیزده فرزند خانواده، در ماه مه سال 1914 به دنیا آمد. والدینش او را نامگیال وانگدی نامیدند، اما بعدها یک لاما بودایی پیشنهاد داد نامش را به تنزینگ نورگای (به معنای "پیرو ثروتمند و خوشبخت آموزه‌ها") تغییر دهد.

تاریخ دقیق و شرایط تولد او مورد اختلاف است. اگرچه تنزینگ در اتوبیوگرافی خود ادعا می‌کند که در نپال و در یک خانواده شرپا به دنیا آمده است، اما به نظر می‌رسد که او در دره خارتا در تبت متولد شده باشد. زمانی که یاک‌های خانواده‌اش در یک اپیدمی از بین رفتند، والدین مستأصلش تنزینگ را به عنوان یک خدمتکار قراردادی به یک خانواده شرپای نپالی سپردند.

آغاز زندگی تنزینگ نورگای با ابهاماتی همراه بود، اما این شرایط سخت، عزم و اراده‌ی او را برای دستیابی به موفقیت‌های بزرگ در آینده تقویت کرد. کودکی سخت و مهاجرت از تبت به نپال، نقش مهمی در شکل‌گیری شخصیت و مسیر زندگی تنزینگ ایفا کردند.

آغاز آشنایی با کوهنوردی

در سن 19 سالگی، تنزینگ نورگای به دارجلینگ هند نقل مکان کرد، جایی که جمعیت قابل توجهی از شرپاها در آنجا ساکن بودند. در آنجا، اریک شیپتون، رهبر یک اکسپدیشن بریتانیایی به اورست، متوجه او شد و او را به عنوان باربر ارتفاعات برای شناسایی جبهه شمالی (تبتی) کوه در سال 1935 استخدام کرد. تنزینگ در دهه 1930 به عنوان باربر برای دو تلاش دیگر بریتانیایی در سمت شمالی کوه فعالیت کرد، اما این مسیر در سال 1945 توسط دالایی لاما سیزدهم به روی غربی‌ها بسته شد.

تنزینگ به همراه ارل دنمن، کوهنورد کانادایی، و آنگ داوا شرپا، در سال 1947 به طور مخفیانه از مرز تبت عبور کردند تا تلاش دیگری برای صعود به اورست انجام دهند. اما در ارتفاع حدود 6700 متری (22000 فوت) به دلیل یک طوفان برفی شدید مجبور به بازگشت شدند.

این تجربیات اولیه، تنزینگ را با دنیای کوهنوردی حرفه‌ای آشنا کرد و مهارت‌های او را در ارتفاعات بالا بهبود بخشید. دارجلینگ به سکوی پرتاب او تبدیل شد و همکاری با اکسپدیشن‌های بریتانیایی، نقش مهمی در شکل‌گیری حرفه کوهنوردی تنزینگ ایفا کرد. علی‌رغم تلاش‌های ناموفق اولیه، او به کسب تجربه و آمادگی برای صعودهای بعدی ادامه داد.

آشفتگی‌های ژئوپلیتیکی

سال 1947 سالی پرآشوب در جنوب آسیا بود. هند به استقلال رسید و به حکومت بریتانیا پایان داد، سپس به هند و پاکستان تقسیم شد. نپال، برمه و بوتان نیز پس از خروج بریتانیا مجبور به سازماندهی مجدد خود شدند.

تنزینگ با همسر اولش، داوا فوتی، در منطقه‌ای که بعدها به پاکستان تبدیل شد زندگی می‌کرد، اما او در سن جوانی در آنجا درگذشت. در جریان تجزیه هند در سال 1947، تنزینگ دو دخترش را برداشت و به دارجلینگ هند بازگشت.

در سال 1950، چین به تبت حمله کرد و بر آن تسلط یافت و ممنوعیت ورود خارجی‌ها را تشدید کرد. خوشبختانه، پادشاهی نپال شروع به باز کردن مرزهای خود به روی ماجراجویان خارجی کرد. در سال بعد، یک گروه اکتشافی کوچک که بیشتر از بریتانیایی‌ها تشکیل شده بود، مسیر جنوبی نپال به اورست را بررسی کردند. در میان این گروه، یک گروه کوچک از شرپاها، از جمله تنزینگ نورگای و یک کوهنورد نوظهور از نیوزیلند، ادموند هیلاری نیز حضور داشتند.

در سال 1952، تنزینگ به یک اکسپدیشن سوئیسی به رهبری ریموند لامبرت، کوهنورد مشهور، پیوست که تلاشی برای صعود به جبهه لوتسه اورست انجام داد. تنزینگ و لامبرت تا ارتفاع 8599 متری (28215 فوت) صعود کردند، یعنی کمتر از 300 متر تا قله، اما به دلیل آب و هوای بد مجبور به بازگشت شدند.

این دوره پرآشوب ژئوپلیتیکی، تاثیر قابل توجهی بر زندگی تنزینگ نورگای و مسیر کوهنوردی او گذاشت. استقلال هند و حمله چین به تبت، شرایط را برای صعود به اورست از سمت نپال فراهم کرد. همکاری با اکسپدیشن‌های مختلف، تجارب ارزشمندی را برای تنزینگ به ارمغان آورد و او را به یک کوهنورد باتجربه و آماده برای فتح قله اورست تبدیل کرد.

اکسپدیشن هانت در سال 1953

سال بعد، یک اکسپدیشن بریتانیایی دیگر به رهبری جان هانت راهی اورست شد. این هشتمین اکسپدیشن بزرگ از سال 1852 بود. این تیم شامل بیش از 350 باربر، 20 راهنمای شرپا و 13 کوهنورد غربی بود. ادموند هیلاری نیز بار دیگر در این تیم حضور داشت.

تنزینگ نورگای به عنوان یک کوهنورد استخدام شد، نه به عنوان یک راهنمای شرپا؛ این نشان دهنده احترامی بود که مهارت‌های او در دنیای کوهنوردی اروپا ایجاد کرده بود. این هفتمین اکسپدیشن تنزینگ به اورست بود.

اکسپدیشن هانت در سال 1953، نقطه اوج تلاش‌های تنزینگ نورگای برای فتح اورست بود. استخدام او به عنوان یک کوهنورد، نشان از اعتماد و احترامی بود که جامعه کوهنوردی بین‌المللی برای مهارت‌های او قائل بودند. این اکسپدیشن، فرصتی طلایی برای تنزینگ فراهم کرد تا توانایی‌های خود را به نمایش بگذارد و نام خود را در تاریخ جاودانه کند.

شرپا تنزینگ و ادموند هیلاری

اگرچه تنزینگ و هیلاری تا مدت‌ها پس از این دستاورد تاریخی به دوستان صمیمی تبدیل نشدند، اما به سرعت به عنوان کوهنورد به یکدیگر احترام گذاشتند. تنزینگ حتی در مراحل اولیه اکسپدیشن 1953، جان هیلاری را نجات داد.

آن دو با طناب به هم متصل بودند و در حال عبور از میدان یخی در پای اورست بودند. کوهنورد نیوزیلندی پیشرو بود که هیلاری از یک شکاف یخی پرید. طاق یخی که روی آن فرود آمد شکست و باعث شد کوهنورد لاغر اندام به داخل شکاف سقوط کند. در آخرین لحظه ممکن، تنزینگ توانست طناب را سفت کند و از برخورد شریک کوهنوردی خود با سنگ‌های انتهای شکاف جلوگیری کند.

این اتفاق، نشان‌دهنده اعتماد و همکاری بین تنزینگ و هیلاری بود. نجات جان هیلاری توسط تنزینگ، پیوند میان آن‌ها را قوی‌تر کرد و مبنایی برای همکاری موفقیت‌آمیزشان در صعود به قله اورست فراهم ساخت. این حادثه نشان می‌دهد که ایمنی و اعتماد متقابل در کوهنوردی حرفه‌ای تا چه اندازه اهمیت دارد.

تلاش برای فتح قله

اکسپدیشن هانت در ماه مارس سال 1953 کمپ اصلی خود را برپا کرد و سپس به آرامی هشت کمپ بالاتر را ایجاد کرد و در طول مسیر خود را با ارتفاع تطبیق داد. تا اواخر ماه مه، آن‌ها در فاصله قابل توجهی از قله قرار داشتند.

اولین تیم دو نفره که برای حمله به قله تلاش کرد، تام بوردیلون و چارلز ایوانز در 26 مه بودند، اما زمانی که یکی از ماسک‌های اکسیژن آن‌ها از کار افتاد، مجبور شدند فقط 300 فوت قبل از قله بازگردند. دو روز بعد، تنزینگ نورگای و ادموند هیلاری ساعت 6:30 صبح برای تلاش خود راهی شدند.

تنزینگ و هیلاری در آن صبح صاف و آفتابی ماسک‌های اکسیژن خود را بستند و شروع به ایجاد قدمگاه در برف یخ‌زده کردند. تا ساعت 9 صبح، آن‌ها به قله جنوبی زیر قله اصلی رسیدند. پس از صعود از صخره عمودی 40 فوتی عریان که اکنون پله هیلاری نامیده می‌شود، آن دو از یک خط الراس عبور کردند و آخرین پیچ تند را دور زدند تا خود را در بالای جهان بیابند.

این لحظات نفس‌گیر، حاصل تلاش‌های طاقت‌فرسا و برنامه‌ریزی دقیق بود. شکست تیم اول، فشار روانی زیادی بر تنزینگ و هیلاری وارد کرد، اما آن‌ها با اعتماد به نفس و اراده‌ای قوی، به مسیر خود ادامه دادند. پله هیلاری، آخرین مانع قبل از قله، با همکاری و مهارت این دو کوهنورد، با موفقیت پشت سر گذاشته شد و آن‌ها به رویای فتح اورست دست یافتند.

سال‌های پایانی زندگی تنزینگ

ملکه الیزابت دوم، ادموند هیلاری و جان هانت را به مقام شوالیه مفتخر کرد، اما تنزینگ نورگای تنها مدال امپراتوری بریتانیا را دریافت کرد و به مقام شوالیه نرسید. در سال 1957، جواهر لعل نهرو، نخست وزیر هند، از تلاش‌های تنزینگ برای آموزش مهارت‌های کوهنوردی به پسران و دختران آسیای جنوبی و ارائه بورسیه تحصیلی برای تحصیل آن‌ها حمایت کرد. تنزینگ پس از پیروزی در اورست توانست زندگی راحتی داشته باشد و تلاش کرد همین مسیر را برای خروج دیگران از فقر نیز گسترش دهد.

تنزینگ پس از مرگ همسر اولش، با دو زن دیگر ازدواج کرد. همسر دوم او آنگ لاهمو بود که فرزندی نداشت اما از دختران بازمانده داوا فوتی مراقبت می‌کرد و همسر سومش داکو بود که تنزینگ از او سه پسر و یک دختر داشت.

در سن 61 سالگی، تنزینگ توسط پادشاه جیگمه سینگیه وانگچوک برای راهنمایی اولین گردشگران خارجی که اجازه ورود به پادشاهی بوتان را داشتند، انتخاب شد. سه سال بعد، او شرکت Tenzing Norgay Adventures را تأسیس کرد، یک شرکت ترکینگ که اکنون توسط پسرش جاملینگ تنزینگ نورگای اداره می‌شود.

در 9 مه 1986، تنزینگ نورگای در سن 71 سالگی درگذشت. منابع مختلف علت مرگ او را خونریزی مغزی یا یک بیماری برونشیتی ذکر کرده‌اند. بدین ترتیب، داستان زندگی که با یک رمز و راز آغاز شده بود، با یک رمز و راز نیز به پایان رسید.

سال‌های پایانی زندگی تنزینگ نورگای، دوران بهره‌مندی از ثمرات تلاش‌هایش بود. او از شهرت و ثروتی که به دست آورده بود، برای کمک به دیگران و توسعه کوهنوردی در منطقه استفاده کرد. تأسیس شرکت ترکینگ و فعالیت‌های آموزشی، نشان از تعهد او به میراث کوهنوردی و اشتراک‌گذاری تجربه‌هایش با نسل‌های آینده داشت. مرگ او نیز مانند زندگی‌اش، با ابهاماتی همراه بود، اما نام و یادش برای همیشه در تاریخ ماندگار خواهد ماند.

میراث تنزینگ نورگای

تنزینگ نورگای یک بار گفت: "راهی طولانی بوده است... از یک باربر کوهستانی، کسی که بارها را حمل می‌کرد، تا کسی که کت با ردیف مدال‌ها به تن می‌کند و با هواپیما جابجا می‌شود و نگران مالیات بر درآمد است." البته، تنزینگ می‌توانست بگوید "از کودکی که به بردگی فروخته شد"، اما او هرگز دوست نداشت در مورد شرایط کودکی خود صحبت کند.

تنزینگ نورگای که در فقر شدیدی به دنیا آمده بود، به معنای واقعی کلمه به قله شهرت بین‌المللی رسید. او به نمادی از موفقیت برای ملت جدید هند، میهن پذیرفته شده‌اش، تبدیل شد و به بسیاری از مردم دیگر آسیای جنوبی (شرپاها و دیگران) کمک کرد تا از طریق کوهنوردی به یک سبک زندگی راحت دست یابند.

احتمالاً مهمتر از همه برای او، این مردی که هرگز خواندن نیاموخت (اگرچه می‌توانست به شش زبان صحبت کند) توانست چهار فرزند جوانتر خود را به دانشگاه‌های خوب در ایالات متحده بفرستد. آن‌ها امروزه بسیار خوب زندگی می‌کنند و به پروژه‌های مربوط به شرپاها و کوه اورست کمک می‌کنند.

میراث تنزینگ نورگای، فراتر از فتح اورست است. او نمادی از امید، پشتکار و اراده برای کسانی بود که در شرایط سخت زندگی می‌کنند. تلاش او برای آموزش و توانمندسازی شرپاها، نقش مهمی در بهبود وضعیت زندگی آن‌ها ایفا کرد. فرستادن فرزندانش به دانشگاه‌های معتبر، نشان از اهمیتی داشت که او برای آموزش و پرورش قائل بود و تلاش می‌کرد تا نسل‌های آینده از فرصت‌های بهتری برخوردار شوند. تنزینگ نورگای نه تنها یک کوهنورد بزرگ، بلکه یک انسان بزرگ بود که تاثیر عمیقی بر زندگی اطرافیانش گذاشت.

  • بیوگرافی
  • تاریخ آسیا

بیوگرافی