زندگینامه هیلدا دولیتل: شاعر و نویسنده خاطرات

هیلدا دولیتل، با نام مستعار H.D.، یکی از چهره های برجسته ادبیات مدرن قرن بیستم است که با اشعار تصویرگرایانه و ترجمه هایش از آثار یونانی، جایگاه ویژه ای در دنیای شعر و ادبیات پیدا کرد. او نه تنها به عنوان یکی از پایه گذاران جنبش تصویرگرایی شناخته می شود، بلکه با نوشته های منثور و خاطراتش نیز تأثیر عمیقی بر ادبیات معاصر گذاشت. زندگی پرفراز و نشیب او، از دوران کودکی در پنسیلوانیا تا سال های پایانی عمرش در سوئیس، سرشار از تجربیات ادبی، عاطفی و فلسفی بود که در آثارش بازتاب یافته است. در این مطلب، به بررسی زندگی، آثار و میراث ماندگار هیلدا دولیتل می پردازیم.
زندگینامه و دوران کودکی
هیلدا دولیتل در ۱۰ سپتامبر ۱۸۸۶ در شهر بتلهم، پنسیلوانیا به دنیا آمد. پدرش، چارلز لیندر دولیتل، استاد ریاضیات و نجوم در دانشگاه لیهی و مدیر رصدخانه سیر بود. مادرش، هلن (ووله) دولیتل، زنی با شخصیتی گرم و هنرمند بود که به نقاشی و موسیقی علاقه مند بود. هیلدا تنها دختر خانواده بود و سه برادر و دو نابرادر بزرگ تر داشت.
چارلز دولیتل، که اصالتاً از نیوانگلند بود، به تحصیلات ارزش زیادی می داد و آرزو داشت هیلدا در آینده دانشمند یا ریاضیدان شود. اما هیلدا به هنر علاقه مند بود و می خواست مانند مادرش هنرمند شود. با این حال، پدرش مخالف رفتن او به مدرسه هنر بود و ترجیح می داد او مسیر علمی را دنبال کند. چارلز شخصیتی سرد و کم حرف داشت و ارتباط عاطفی چندانی با خانواده برقرار نمی کرد.
هلن دولیتل، برخلاف همسرش، شخصیتی گرم و صمیمی داشت، اما بیشتر توجه خود را به پسرش، گیلبرت، معطوف کرده بود. او از خانواده ای موراویایی بود و پدرش زیست شناس و مدیر مدرسه ی موراویایی بود. هلن به کودکان نقاشی و موسیقی آموزش می داد، اما هیلدا احساس می کرد مادرش هویت خود را در حمایت از همسرش از دست داده است.
سال های اولیه زندگی هیلدا در جامعه موراویایی خانواده مادری اش سپری شد. در حدود سال ۱۸۹۵، چارلز به عنوان استاد دانشگاه پنسیلوانیا و مدیر رصدخانه فلاور منصوب شد. هیلدا در مدرسه گوردون و سپس مدرسه آمادگی فرندز تحصیل کرد. این سال ها پایه های اولیه علاقه او به ادبیات و هنر را شکل دادند و مسیر آینده اش را مشخص کردند.
آغاز فعالیت ادبی و علایق عاشقانه
هیلدا دولیتل در سن ۱۵ سالگی با ازرا پاوند، دانشجوی تازه وارد دانشگاه پنسیلوانیا که پدرش در آنجا تدریس می کرد، آشنا شد. یک سال بعد، پاوند او را با ویلیام کارلوس ویلیامز، دانشجوی پزشکی، آشنا کرد. هیلدا در سال ۱۹۰۴ در کالج برین مایر، یک دانشگاه زنان، ثبت نام کرد و هم کلاسی هایی مانند ماریان مور داشت. تا سال ۱۹۰۵، او شروع به سرودن شعر کرد.
با وجود مخالفت های پدرش، هیلدا با ازرا پاوند نامزد شد و این دو به صورت پنهانی با هم ملاقات می کردند. در سال دوم تحصیلش، هیلدا به دلیل مشکلات سلامتی و همچنین دشواری در درس های ریاضی و انگلیسی، دانشگاه را ترک کرد. او به مطالعه خودآموز زبان های یونانی و لاتین روی آورد و شروع به نوشتن برای روزنامه های فیلادلفیا و نیویورک کرد، اغلب داستان هایی برای کودکان می نوشت.
در سال ۱۹۰۸، پاوند به اروپا نقل مکان کرد. هیلدا در سال ۱۹۱۰ در نیویورک زندگی می کرد و اولین شعرهای آزاد خود را نوشت. دو سال بعد، در سال ۱۹۱۰، او با فرانسیس جوزفا گرگ آشنا شد و رابطه عاطفی با او برقرار کرد. هیلدا بین گرگ و پاوند گیر کرده بود. در سال ۱۹۱۱، هیلدا به همراه گرگ و مادرش به اروپا سفر کرد و در آنجا با پاوند ملاقات کرد. او متوجه شد که پاوند به طور غیررسمی با دوروتی شکسپیر نامزد کرده است و این موضوع به او نشان داد که نامزدی اش با پاوند به پایان رسیده است. هیلدا تصمیم گرفت در اروپا بماند، در حالی که گرگ به ایالات متحده بازگشت.
در لندن، هیلدا در حلقه ادبی پاوند حضور یافت. این گروه شامل چهره های برجسته ای مانند دبلیو. بی. ییتس و می سینکلر بود. او در آنجا با ریچارد آلدینگتون، شاعر انگلیسی، آشنا شد و در سال ۱۹۱۳ با او ازدواج کرد. این دوره از زندگی هیلدا، سرآغاز فعالیت حرفه ای او در دنیای شعر و ادبیات بود.
شعرهای تصویرگرایانه و تأثیرات آن
هیلدا دولیتل به عنوان یکی از پایه گذاران جنبش تصویرگرایی (Imagism) در شعر مدرن شناخته می شود. این جنبش که بر استفاده از تصاویر واضح و زبانی ساده تأکید داشت، تأثیر عمیقی بر شعر قرن بیستم گذاشت. در یکی از جلسات ادبی، ازرا پاوند هیلدا را به عنوان یک شاعر تصویرگرا معرفی کرد و از او خواست تا اشعارش را با نام "H.D. Imagist" امضا کند. هیلدا این پیشنهاد را پذیرفت و از آن پس به نام H.D. شناخته شد.
در سال ۱۹۱۴، هیلدا در اولین مجموعه شعر تصویرگرایانه با عنوان "Des Imagistes" مشارکت کرد. این مجموعه که توسط پاوند گردآوری شده بود، شامل اشعاری از شاعران برجسته این جنبش بود. هیلدا با انتشار اشعارش در مجله "Poetry"، به سرعت به یکی از چهره های تأثیرگذار ادبیات مدرن تبدیل شد. اشعار او الهام بخش بسیاری از شاعران هم عصرش بود، از جمله ایمی لوول که پس از خواندن اشعار هیلدا، خود را یک شاعر تصویرگرا معرفی کرد.
در سال ۱۹۱۶، ریچارد آلدینگتون به جنگ جهانی اول اعزام شد و هیلدا جایگاه او را به عنوان سردبیر ادبی مجله "Egoist"، نشریه اصلی جنبش تصویرگرایی، بر عهده گرفت. در همین سال، او ترجمه ای از "سرودهای ایفی ژنی در آولیس" را منتشر کرد که نشان دهنده تسلط او بر ادبیات یونانی بود.
شعرهای هیلدا دولیتل با تصاویر زنده و ملموس خود، خواننده را به دنیایی از احساسات و تجربیات واقعی می برد. این سبک شعر که در تضاد با شعرهای نمادین و پرابهام شاعران پیشین مانند والت ویتمن بود، به سرعت مورد توجه قرار گرفت و راه را برای تحولات بعدی در شعر مدرن باز کرد.
زندگی شخصی و چالش ها
زندگی شخصی هیلدا دولیتل سرشار از فراز و نشیب ها و چالش های متعدد بود. در سال ۱۹۱۷، به دلیل مشکلات سلامتی، او از سمت سردبیری مجله "Egoist" استعفا داد و تی.اس. الیوت جایگزین او شد. در این دوران، هیلدا با دی.اچ. لارنس، نویسنده مشهور، دوست شد و یکی از دوستان لارنس به نام سیسیل گری، مورخ موسیقی، با او رابطه عاطفی برقرار کرد. بعدها، لارنس و همسرش مدتی را در خانه هیلدا اقامت کردند. گفته می شود که هیلدا و لارنس تقریباً به یک رابطه عاشقانه نزدیک شدند، اما رابطه هیلدا با گری باعث شد لارنس و همسرش خانه او را ترک کنند.
در سال ۱۹۱۸، هیلدا با خبر مرگ برادرش، گیلبرت، که در جبهه های جنگ فرانسه کشته شده بود، به شدت تحت تأثیر قرار گرفت. پدرش نیز پس از شنیدن این خبر دچار سکته شد. در همین سال، هیلدا باردار شد و به نظر می رسید که پدر کودک سیسیل گری باشد. آلدینگتون قول داد که از هیلدا و فرزندش حمایت کند، اما بعدها او را برای دوروتی یورک ترک کرد. هیلدا نام دخترش را فرانسیس پردیتا آلدینگتون گذاشت.
در ژوئیه ۱۹۱۸، هیلدا با وینیفرد الدرمن، زنی ثروتمند که بعدها نام خود را به بریر تغییر داد، آشنا شد. بریر حامی مالی و معشوقه هیلدا شد. آن ها در سال ۱۹۲۰ به یونان و سپس به آمریکا سفر کردند. در آمریکا، بریر با رابرت مک المون ازدواج کرد، ازدوادی که بیشتر برای رهایی از کنترل والدینش بود. هیلدا در سال ۱۹۲۱ دومین مجموعه شعر خود با عنوان "Hymen" را منتشر کرد که در آن از شخصیت های زن اساطیری مانند هایمن، دمتر و سیرس به عنوان راوی استفاده شده بود.
در سال ۱۹۲۲، مادر هیلدا به او و بریر در سفر به یونان پیوست و آن ها از جزیره لسبوس، زادگاه شاعر معروف سافو، دیدن کردند. سال بعد، آن ها به مصر رفتند و در مراسم گشایش مقبره توت عنخ آمون حضور یافتند. پس از آن، هیلدا و بریر به سوئیس نقل مکان کردند و در خانه هایی نزدیک به هم ساکن شدند. این تغییر مکان به هیلدا آرامش بیشتری برای نوشتن داد و او توانست بین خانه هایش در لندن و سوئیس رفت وآمد کند.
دوران پربار نویسندگی
هیلدا دولیتل در دهه های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ به یکی از پرکارترین دوره های نویسندگی خود رسید. در سال ۱۹۲۱، او دومین مجموعه شعر خود با عنوان "Hymen" را منتشر کرد که در آن از شخصیت های زن اساطیری مانند هایمن، دمتر و سیرس به عنوان راوی استفاده شده بود. این اشعار نشان دهنده تسلط هیلدا بر اساطیر یونانی و توانایی او در ترکیب آن ها با سبک مدرن شعر بود.
در سال ۱۹۲۲، هیلدا به همراه مادرش و بریر به یونان سفر کرد و از جزیره لسبوس، زادگاه سافو، دیدن کرد. این سفر تأثیر عمیقی بر او گذاشت و الهام بخش بسیاری از آثار بعدی اش شد. سال بعد، آن ها به مصر رفتند و در مراسم گشایش مقبره توت عنخ آمون حضور یافتند. این تجربیات غنی، هیلدا را به سمت نوشتن آثار جدیدی سوق داد.
در سال ۱۹۲۴، هیلدا مجموعه شعر "Heliodora" را منتشر کرد و در سال ۱۹۲۵، "Collected Poems" او به چاپ رسید. این مجموعه ها نشان دهنده بلوغ هنری هیلدا و جایگاه او به عنوان یکی از شاعران پیشرو زمان خود بودند. در همین دوران، او با کنت مک فرسون آشنا شد و رابطه عاطفی با او برقرار کرد. مک فرسون در سال ۱۹۲۸ فرزند هیلدا، پردیتا، را به فرزندی پذیرفت.
هیلدا، مک فرسون و بریر در سال ۱۹۲۷ یک شرکت فیلم سازی به نام "گروه پول" تأسیس کردند. مک فرسون سه فیلم را کارگردانی کرد که هیلدا در آن ها بازی کرد: "Wing Beat" در سال ۱۹۲۷، "Foothills" در سال ۱۹۲۸ و "Borderline" در سال ۱۹۳۰. این تجربیات سینمایی، بعد جدیدی به فعالیت های هنری هیلدا اضافه کرد.
در کنار فعالیت های سینمایی، هیلدا به نوشتن رمان و نمایشنامه نیز پرداخت. در سال ۱۹۲۶، او اولین رمان خود با عنوان "Palimpsest" را منتشر کرد که داستان زنانی را روایت می کرد که در جست وجوی هویت و عشق بودند. در سال ۱۹۲۷، نمایشنامه "Hippolytus Temporizes" و در سال ۱۹۲۸، رمان "Hedylus" و داستان "Narthex" را منتشر کرد. این آثار نشان دهنده تنوع و عمق نوشته های هیلدا بودند.
نوشته های منثور و روان کاوی
هیلدا دولیتل علاوه بر شعر، در زمینه نوشته های منثور نیز فعالیت چشمگیری داشت. در سال ۱۹۲۶، او اولین رمان خود با عنوان "Palimpsest" را منتشر کرد که داستان زنانی را روایت می کرد که در جست وجوی هویت و عشق بودند. این رمان با نگاهی عمیق به مسائل زنان و هویت آن ها، جایگاه هیلدا را به عنوان یک نویسنده توانمند تثبیت کرد.
در سال ۱۹۲۷، هیلدا نمایشنامه "Hippolytus Temporizes" را منتشر کرد که بازتابی از علاقه او به اساطیر یونانی بود. در سال ۱۹۲۸، او دومین رمان خود با عنوان "Hedylus" را منتشر کرد که در فضای یونان باستان روایت می شد. همچنین در همین سال، داستان "Narthex" را نوشت که در آن به بررسی رابطه بین عشق و هنر برای زنان پرداخت.
هیلدا در سال ۱۹۲۷ با زیگموند فروید، بنیانگذار روان کاوی، ملاقات کرد و در سال ۱۹۲۸ تحلیل روان کاوی خود را با هانس زاکس، شاگرد فروید، آغاز کرد. در سال ۱۹۳۳، او جلسات روان کاوی خود را با فروید در وین آغاز کرد که تا سال ۱۹۳۴ و با ظهور نازی ها ادامه یافت. این تجربیات تأثیر عمیقی بر هیلدا گذاشت و او را به سمت نوشتن کتابی درباره فروید سوق داد.
در سال ۱۹۵۶، هیلدا کتاب "Tribute to Freud" را منتشر کرد که در آن تجربیات خود از جلسات روان کاوی با فروید را به تفصیل شرح داد. این کتاب نه تنها به عنوان یک اثر ادبی، بلکه به عنوان یک سند تاریخی و روان شناختی ارزشمند شناخته می شود و هنوز هم مورد توجه پژوهشگران و علاقه مندان به روان کاوی است.
هیلدا در نوشته های منثور خود، به بررسی مسائل عمیق انسانی مانند هویت، عشق، هنر و روان شناسی پرداخت. آثار او نه تنها از نظر ادبی، بلکه از نظر فلسفی و روان شناختی نیز غنی و تأمل برانگیز هستند و نشان دهنده عمق نگاه او به زندگی و انسان هاست.
تأثیرات جنگ بر زندگی و آثارش
جنگ جهانی اول و دوم تأثیرات عمیقی بر زندگی و آثار هیلدا دولیتل گذاشتند. در سال ۱۹۱۶، همسرش ریچارد آلدینگتون به جبهه های جنگ اعزام شد و هیلدا جایگاه او را به عنوان سردبیر ادبی مجله "Egoist" بر عهده گرفت. این تجربه نه تنها مسئولیت های جدیدی را به او تحمیل کرد، بلکه باعث شد هیلدا به عنوان یک شاعر و نویسنده مستقل شناخته شود.
در سال ۱۹۱۸، هیلدا با خبر مرگ برادرش، گیلبرت، که در جبهه های فرانسه کشته شده بود، به شدت تحت تأثیر قرار گرفت. این واقعه نه تنها برای او، بلکه برای پدرش نیز ضربه ای سنگین بود و منجر به سکته پدرش شد. در همین سال، هیلدا باردار شد و با چالش های جدیدی در زندگی شخصی و حرفه ای خود روبرو شد.
در طول جنگ جهانی دوم، هیلدا و بریر بیشتر وقت خود را در لندن گذراندند. در این دوران، هیلدا سه مجموعه شعر مهم منتشر کرد: "The Walls Do Not Fall" در سال ۱۹۴۴، "Tribute to the Angels" در سال ۱۹۴۵ و "Flowering of the Rod" در سال ۱۹۴۶. این سه گانه که بعدها در سال ۱۹۷۳ در یک جلد منتشر شد، بازتابی از تجربیات هیلدا در دوران جنگ و تأثیرات آن بر زندگی و ذهن او بود.
هیلدا در این آثار به بررسی مسائلی مانند مقاومت، امید و بازسازی پس از جنگ پرداخت. اشعار او در این دوره، اگرچه به اندازه آثار قبلی اش محبوبیت نداشتند، اما از نظر عمق و پیچیدگی، جایگاه ویژه ای در ادبیات مدرن دارند. این اشعار نشان دهنده توانایی هیلدا در ترکیب تجربیات شخصی با مسائل جهانی و تاریخی است.
جنگ نه تنها بر زندگی شخصی هیلدا تأثیر گذاشت، بلکه باعث شد او به عنوان یک نویسنده و شاعر، به مسائل اجتماعی و سیاسی نیز توجه بیشتری نشان دهد. او در این دوران، با موضع گیری ضد فاشیستی خود، از جمله با ازرا پاوند که از حامیان موسولینی بود، فاصله گرفت و به فعالیت های ضد جنگ و حمایت از پناهندگان پرداخت.
سال های پایانی زندگی و مرگ
در سال های پایانی زندگی، هیلدا دولیتل به نوشتن شعرهای عرفانی و تجربیات ماوراءالطبیعه روی آورد. این تغییر در سبک نوشتار او، بازتابی از تحولات درونی و جست وجوهای فلسفی اش بود. او در این دوران، به شدت تحت تأثیر مفاهیم عرفانی و معنوی قرار گرفت و این موضوع در اشعارش به وضوح دیده می شد.
در سال ۱۹۴۵، هیلدا به سوئیس نقل مکان کرد و در آنجا به زندگی آرام تری پرداخت. اگرچه او و بریر از نظر فیزیکی از هم جدا شدند، اما همچنان ارتباط خود را حفظ کردند و به طور منظم با یکدیگر در تماس بودند. دختر هیلدا، پردیتا، در سال ۱۹۴۹ به ایالات متحده نقل مکان کرد و در آنجا ازدواج کرد و صاحب چهار فرزند شد. هیلدا در سال های ۱۹۵۶ و ۱۹۶۰ دو بار به آمریکا سفر کرد تا نوه هایش را ببیند.
در دهه ۱۹۵۰، هیلدا جوایز متعددی دریافت کرد. در سال ۱۹۵۹، مدال هنرهای خلاقانه دانشگاه براندیس به او اهدا شد و در سال ۱۹۶۰، جایزه شعر آکادمی هنرها و ادبیات آمریکا را دریافت کرد. این جوایز نشان دهنده تقدیر از تلاش ها و دستاوردهای ادبی او در طول زندگی اش بود.
در سال ۱۹۵۶، هیلدا دچار شکستگی لگن شد و در سوئیس بهبود یافت. او در سال ۱۹۵۷ مجموعه ای از اشعار منتخب خود را با عنوان "Selected Poems" منتشر کرد و در سال ۱۹۶۰، رمان "Bid Me to Live" را نوشت که داستانی از زندگی او در دوران جنگ جهانی اول و پایان ازدواجش با آلدینگتون بود.
هیلدا در سال ۱۹۶۰ به یک خانه سالمندان نقل مکان کرد و در آنجا به نوشتن ادامه داد. او در سال ۱۹۶۱ کتاب "Helen in Egypt" را منتشر کرد و ۱۳ شعر نوشت که پس از مرگش در سال ۱۹۷۲ با عنوان "Hermetic Definition" منتشر شدند. در ژوئن ۱۹۶۱، هیلدا دچار سکته شد و در ۲۷ سپتامبر همان سال در زوریخ، سوئیس، درگذشت. مرگ او پایان زندگی ای پربار و پرتلاش بود که میراثی ماندگار در ادبیات مدرن از خود به جای گذاشت.
میراث ادبی هیلدا دولیتل
هیلدا دولیتل با آثار متنوع و تأثیرگذار خود، میراثی ماندگار در ادبیات مدرن از خود به جای گذاشت. او نه تنها به عنوان یکی از پایه گذاران جنبش تصویرگرایی شناخته می شود، بلکه با نوشته های منثور، ترجمه ها و خاطراتش نیز تأثیر عمیقی بر ادبیات معاصر گذاشت. اشعار او با تصاویر زنده و ملموس خود، خواننده را به دنیایی از احساسات و تجربیات واقعی می برد و این سبک شعر، راه را برای تحولات بعدی در شعر مدرن باز کرد.
یکی از مهم ترین آثار هیلدا، کتاب "Tribute to Freud" است که در آن تجربیات خود از جلسات روان کاوی با زیگموند فروید را به تفصیل شرح داده است. این کتاب نه تنها به عنوان یک اثر ادبی، بلکه به عنوان یک سند تاریخی و روان شناختی ارزشمند شناخته می شود و هنوز هم مورد توجه پژوهشگران و علاقه مندان به روان کاوی است.
هیلدا همچنین با کتاب های شعر خود مانند "Helen in Egypt" و مجموعه های سه گانه اش، جایگاه ویژه ای در ادبیات مدرن پیدا کرد. این آثار نشان دهنده توانایی او در ترکیب اساطیر یونانی با مفاهیم مدرن و شخصی است. اشعار هیلدا با تصاویر زنده و ملموس خود، خواننده را به دنیایی از احساسات و تجربیات واقعی می برد و این سبک شعر، راه را برای تحولات بعدی در شعر مدرن باز کرد.
در سال ۲۰۰۹، دانشگاه فلوریدا سه گانه ای از آثار هیلدا را به نام های "The Sword Went Out to Sea"، "White Rose and the Red" و "The Mystery" منتشر کرد. این آثار که پس از مرگ هیلدا منتشر شدند، نشان دهنده تنوع و عمق نوشته های او هستند و به گفته ایمی گورلیک، سردبیر دانشگاه فلوریدا، این کتاب ها "نحوه نگرش ما به مدرنیسم، فرآیند خلاقیت و تاریخ تولید ادبی زنان را به طور عمیقی تغییر خواهند داد."
میراث هیلدا دولیتل نه تنها در شعر و ادبیات، بلکه در حوزه های روان شناسی، سینما و هنر نیز گسترده است. او با نگاهی عمیق به مسائل انسانی و ترکیب آن ها با تجربیات شخصی اش، آثاری خلق کرد که هنوز هم الهام بخش بسیاری از نویسندگان و شاعران هستند. هیلدا دولیتل به عنوان یکی از چهره های پیشرو ادبیات مدرن، جایگاه خود را در تاریخ ادبیات تثبیت کرده است.
- بیوگرافی
- تاریخ زنان
- تاریخ