آگاتا کریستی: بیوگرافی ملکه‌ی جنایت و رمز و راز در ادبیات انگلیس

آگاتا کریستی در حال نوشتن پشت میز تحریرش

مقدمه

آگاتا کریستی (۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰ – ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶) نویسنده‌ی مشهور انگلیسی بود که به خاطر داستان‌های جنایی و معماهای پیچیده‌اش شهرت جهانی دارد. او پس از فعالیت به عنوان پرستار در جنگ جهانی اول، با خلق شخصیت‌های به‌یادماندنی مانند هرکول پوآرو و خانم مارپل، به یکی از موفق‌ترین و پرفروش‌ترین نویسندگان تاریخ تبدیل شد. آگاتا کریستی با فروش بیش از دو میلیارد نسخه از کتاب‌هایش، عنوان پرفروش‌ترین نویسنده‌ی تاریخ و همچنین نویسنده‌ای که آثارش به بیشترین زبان‌ها ترجمه شده است را به خود اختصاص داده است.

آشنایی سریع با آگاتا کریستی

  • نام کامل: دیم آگاتا مری کلاریسا کریستی مالووان
  • نام‌های مستعار: لیدی مالووان، مری وستماکوت
  • حوزه شهرت: نویسنده‌ی رمان‌های جنایی
  • تاریخ تولد: ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰، تورکی، دِوون، انگلستان
  • نام پدر و مادر: فردریک آلوا میلر و کلاریسا (کلارا) مارگارت بوهمر
  • تاریخ فوت: ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶، والینگفورد، آکسفوردشایر، انگلستان
  • همسران: آرچیبالد کریستی (۱۹۱۴–۱۹۲۸)، سِر مکس مالووان (۱۹۳۰)
  • فرزندان: روزالیند مارگارت کلاریسا کریستی
  • آثار منتخب: شرکای جرم (۱۹۲۹)، قتل در قطار سریع‌السیر شرق (۱۹۳۴)، مرگ بر روی نیل (۱۹۳۷)، و سپس هیچ‌کس نبود (۱۹۳۹)، تله‌موش (۱۹۵۲)
  • نقل قول مشهور: "من زندگی کردن را دوست دارم. گاهی اوقات به شدت، از روی ناامیدی و به طرز دردناکی بدبخت و سرشار از غم بوده‌ام؛ اما با این حال، با اطمینان می‌دانم که زنده بودن، خود، چیز باشکوهی است."

دوران کودکی

آگاتا کریستی کوچک‌ترین فرزند از سه فرزند فردریک آلوا میلر و همسرش، کلارا بوهمر بود. خانواده‌ی آن‌ها از طبقه مرفه متوسط جامعه محسوب می‌شدند. فردریک، پدر آگاتا، زاده‌ی آمریکا و پسر یک بازرگان بود. مادرش، کلارا، عمه‌ی همسر دوم پدرش بود. آن‌ها در تورکی، دِوون ساکن شدند و پیش از آگاتا، دو فرزند دیگر داشتند: دختری به نام مَج (مخفف مارگارت) متولد ۱۸۷۹ و پسری به نام لویی (که با نام مونتی شناخته می‌شد) که در سال ۱۸۸۰ در سفر به ایالات متحده در موریستاون، نیوجرسی به دنیا آمد. آگاتا نیز مانند خواهرش در تورکی و ده سال پس از برادرش متولد شد.

به گفته‌ی بیشتر افراد، دوران کودکی کریستی شاد و رضایت‌بخش بود. او علاوه بر خانواده‌ی خود، با مارگارت میلر (عمه‌ی مادر/ نامادری پدرش) و مادربزرگ مادری‌اش، مری بوهمر نیز وقت می‌گذراند. خانواده‌ی او دارای اعتقادات گوناگونی بودند – از جمله این ایده که مادر کریستی، کلارا، توانایی‌های روانی دارد – و خود کریستی در خانه تحصیل می‌کرد و والدینش به او خواندن، نوشتن، ریاضیات و موسیقی می‌آموختند. با اینکه مادر کریستی می‌خواست صبر کند تا او هشت ساله شود و سپس شروع به آموزش خواندن به او کند، اما کریستی اساساً خیلی زودتر خواندن را یاد گرفت و از همان سنین پایین به یک خواننده‌ی پرشور تبدیل شد. او به ویژه به آثار نویسندگان کودک، ادیت نِسبیت و خانم مولسورث و بعدها، لوئیس کارول علاقه داشت.

به دلیل تحصیل در خانه، کریستی در دهه اول زندگی خود فرصت زیادی برای ایجاد دوستی‌های نزدیک با کودکان دیگر نداشت. در سال ۱۹۰۱، پدرش پس از مدتی بیماری، بر اثر بیماری مزمن کلیوی و ذات‌الریه درگذشت. سال بعد، او برای اولین بار به یک مدرسه‌ی عادی فرستاده شد. کریستی در مدرسه‌ی دخترانه‌ی خانم گایر در تورکی ثبت‌نام کرد، اما پس از سال‌ها فضای آموزشی کم‌تر ساختاریافته در خانه، تطبیق با آن برایش دشوار بود. او در سال ۱۹۰۵ به پاریس فرستاده شد، جایی که در یک سری مدارس شبانه‌روزی و آموزش عالی شرکت کرد.

سفر، ازدواج و تجربه‌ی جنگ جهانی اول

کریستی در سال ۱۹۱۰ به انگلستان بازگشت و با وخیم‌تر شدن حال مادرش، تصمیم گرفت به امید اینکه آب و هوای گرم‌تر به سلامتی او کمک کند، به قاهره نقل مکان کنند. او از آثار باستانی دیدن کرد و در رویدادهای اجتماعی شرکت نمود. جهان باستان و باستان‌شناسی در برخی از آثار بعدی او نقش ایفا کردند. سرانجام، درست زمانی که اروپا به سمت یک درگیری تمام‌عیار پیش می‌رفت، آن‌ها به انگلستان بازگشتند.

کریستی به عنوان یک زن جوان جذاب و محبوب، زندگی اجتماعی و عاشقانه پررونقی را تجربه کرد. گفته می‌شود که او چندین رابطه‌ی کوتاه‌مدت و همچنین یک نامزدی داشت که به زودی لغو شد. در سال ۱۹۱۳، او با آرچیبالد "آرچی" کریستی در یک مهمانی رقص آشنا شد. آرچی پسر یک وکیل در سرویس کشوری هند و یک افسر ارتش بود که در نهایت به نیروی هوایی سلطنتی پیوست. آن‌ها به سرعت عاشق شدند و در شب کریسمس سال ۱۹۱۴ ازدواج کردند.

پرتره آگاتا کریستی جوان
تصویری از آگاتا کریستی، حدود سال ۱۹۲۵. Central Press / Getty Images

جنگ جهانی اول چند ماه قبل از ازدواج آن‌ها آغاز شده بود و آرچی به فرانسه اعزام شد. در واقع، عروسی آن‌ها زمانی برگزار شد که او پس از ماه‌ها دوری، به مرخصی آمده بود. در حالی که آرچی در فرانسه خدمت می‌کرد، کریستی در خانه به عنوان عضوی از گروه کمک داوطلبانه (VAD) کار می‌کرد. او بیش از ۳۴۰۰ ساعت در بیمارستان صلیب سرخ در تورکی کار کرد، ابتدا به عنوان پرستار و سپس پس از اینکه به عنوان دستیار داروساز واجد شرایط شد، به عنوان توزیع‌کننده‌ی دارو فعالیت نمود. در طول این مدت، او با پناهندگان، به ویژه بلژیکی‌ها، ملاقات کرد و این تجربیات در ذهن او ماندگار شد و الهام‌بخش برخی از آثار اولیه‌اش، از جمله رمان‌های معروف پوآرو شد.

خوشبختانه برای این زوج جوان، آرچی از خدمت در خارج از کشور جان سالم به در برد و در واقع در رتبه‌های نظامی نیز پیشرفت کرد. در سال ۱۹۱۸، او به عنوان سرهنگ در وزارت هواپیما به انگلستان بازگردانده شد و کریستی کار خود در VAD را متوقف کرد. آن‌ها در وست‌مینستر ساکن شدند و پس از جنگ، همسرش ارتش را ترک کرد و در دنیای مالی لندن مشغول به کار شد. کریستی‌ها در اوت سال ۱۹۱۹ از اولین فرزند خود، روزالیند مارگارت کلاریسا کریستی، استقبال کردند.

ارسال آثار با نام مستعار و ظهور پوآرو (۱۹۱۲-۱۹۲۶)

  • ماجرای اسرارآمیز در استایلز (۱۹۲۱)
  • دشمن مخفی (۱۹۲۲)
  • قتل در زمین گلف (۱۹۲۳)
  • پوآرو تحقیق می‌کند (۱۹۲۴)
  • قتل راجر آکروید (۱۹۲۶)

قبل از جنگ، کریستی اولین رمان خود را با عنوان "برف بر روی صحرا" نوشت که داستان آن در قاهره اتفاق می‌افتاد. این رمان توسط تمامی ناشرانی که او برایشان ارسال کرد، رد شد، اما نویسنده ادن فیلپوتس، یکی از دوستان خانوادگی، او را با مدیر برنامه‌های خود آشنا کرد. او نیز رمان "برف بر روی صحرا" را رد کرد، اما کریستی را تشویق کرد که رمان جدیدی بنویسد. در این دوران، کریستی تعدادی داستان کوتاه نیز نوشت، از جمله "خانه‌ی زیبایی"، "صدای بال‌ها" و "خدای کوچک تنها". این داستان‌های اولیه که در اوایل دوران حرفه‌ای او نوشته شده بودند، اما تا دهه‌ها بعد منتشر نشدند، همگی با نام‌های مستعار مختلف ارسال (و رد) شدند.

کریستی به عنوان یک خواننده، از مدتی قبل طرفدار رمان‌های پلیسی بود، از جمله داستان‌های شرلوک هلمز اثر سر آرتور کانن دویل. در سال ۱۹۱۶، او شروع به کار بر روی اولین رمان جنایی خود، "ماجرای اسرارآمیز در استایلز" کرد. این رمان تا سال ۱۹۲۰ منتشر نشد، پس از چندین بار ارسال ناموفق و در نهایت، یک قرارداد انتشاراتی که از او می‌خواست پایان رمان را تغییر دهد، قراردادی که او بعداً آن را استثماری نامید. این رمان اولین حضور شخصیتی بود که به یکی از نمادین‌ترین شخصیت‌های او تبدیل شد: هرکول پوآرو، افسر پلیس سابق بلژیکی که پس از حمله آلمان به بلژیک، به انگلستان گریخته بود. تجربیات او در کار با پناهندگان بلژیکی در طول جنگ، الهام‌بخش خلق این شخصیت شد.

در طول چند سال بعد، کریستی رمان‌های جنایی بیشتری نوشت، از جمله دنباله‌ای بر مجموعه پوآرو. در واقع، در طول دوران حرفه‌ای خود، او ۳۳ رمان و ۵۴ داستان کوتاه با حضور این شخصیت نوشت. در بین کار بر روی رمان‌های محبوب پوآرو، کریستی در سال ۱۹۲۲ یک رمان جنایی متفاوت با عنوان "دشمن مخفی" نیز منتشر کرد که دو شخصیت کمتر شناخته‌شده به نام‌های تامی و توپنس را معرفی می‌کرد. او همچنین داستان‌های کوتاهی نوشت که بسیاری از آن‌ها به سفارش مجله‌ی Sketch بودند.

یک سرتیتر روزنامه با عنوان "سگ‌ها به دنبال رمان‌نویس می‌گردند"
یک روزنامه در مورد ناپدید شدن بدنام کریستی گزارش می‌دهد. Hulton Archive / Getty Images

در سال ۱۹۲۶ بود که عجیب‌ترین لحظه در زندگی کریستی رخ داد: ناپدید شدن کوتاه و بدنام او. در آن سال، همسرش درخواست طلاق داد و فاش کرد که عاشق زنی به نام نانسی نیل شده است. در شامگاه ۳ دسامبر، کریستی و همسرش با هم مشاجره کردند و او همان شب ناپدید شد. پس از تقریباً دو هفته غوغا و سردرگمی عمومی، او در تاریخ ۱۱ دسامبر در هتل Swan Hydropathic Hotel پیدا شد و پس از آن به خانه‌ی خواهرش رفت. اتوبیوگرافی کریستی این حادثه را نادیده می‌گیرد و تا به امروز، دلایل واقعی ناپدید شدن او ناشناخته باقی مانده است. در آن زمان، مردم بر این باور بودند که این یک اقدام تبلیغاتی یا تلاشی برای متهم کردن همسرش بوده است، اما دلایل واقعی برای همیشه ناشناخته باقی مانده و موضوع گمانه‌زنی‌ها و بحث‌های زیادی است.

معرفی خانم مارپل (۱۹۲۷-۱۹۳۹)

  • شرکای جرم (۱۹۲۹)
  • قتل در خانه کشیش (۱۹۳۰)
  • سیزده معما (۱۹۳۲)
  • قتل در قطار سریع‌السیر شرق (۱۹۳۴)
  • قتل‌های الفبایی (۱۹۳۶)
  • قتل در بین‌النهرین (۱۹۳۶)
  • مرگ بر روی نیل (۱۹۳۷)
  • و سپس هیچ‌کس نبود (۱۹۳۹)

در سال ۱۹۳۲، کریستی مجموعه داستان کوتاه "سیزده معما" را منتشر کرد. در این مجموعه، او شخصیت خانم جین مارپل، یک پیردخترِ باهوش و زیرک (که تا حدودی بر اساس عمه‌ی مادربزرگ کریستی، مارگارت میلر، ساخته شده بود) را معرفی کرد که به یکی دیگر از شخصیت‌های نمادین او تبدیل شد. اگرچه خانم مارپل به اندازه‌ی پوآرو به سرعت محبوب نشد، اما در نهایت در ۱۲ رمان و ۲۰ داستان کوتاه حضور داشت. گفته می‌شود کریستی نوشتن درباره‌ی مارپل را ترجیح می‌داد، اما برای پاسخگویی به تقاضای عمومی، داستان‌های بیشتری درباره‌ی پوآرو نوشت.

سال بعد، کریستی درخواست طلاق داد که در اکتبر ۱۹۲۸ نهایی شد. در حالی که همسر سابقش تقریباً بلافاصله با معشوقه‌اش ازدواج کرد، کریستی انگلستان را به مقصد خاورمیانه ترک کرد. در آنجا با باستان‌شناس، لئونارد وولی و همسرش، کاترین، دوست شد که او را به سفرهای اکتشافی خود دعوت کردند. در فوریه ۱۹۳۰، او با مکس ادگار لوسین مالووان، باستان‌شناس جوانی که ۱۳ سال از او کوچک‌تر بود، آشنا شد. مکس، کریستی و گروهش را به بازدید از محل کاوش خود در عراق برد. این دو به سرعت عاشق شدند و تنها هفت ماه بعد در سپتامبر ۱۹۳۰ ازدواج کردند.

تصویر پرتره آگاتا کریستی در اواخر عمر
تصویر پرتره آگاتا کریستی، احتمالاً حدود سال ۱۹۳۰. Bettmann / Getty Images

کریستی اغلب همسرش را در سفرهای اکتشافی همراهی می‌کرد و مکان‌هایی که آن‌ها بازدید می‌کردند، اغلب الهام‌بخش یا بستری برای داستان‌های او فراهم می‌کرد. در طول دهه‌ی ۱۹۳۰، کریستی برخی از مشهورترین آثار خود، از جمله رمان پوآرو "قتل در قطار سریع‌السیر شرق" (۱۹۳۴) را منتشر کرد. در سال ۱۹۳۹، او رمان "و سپس هیچ‌کس نبود" را منتشر کرد که تا به امروز پرفروش‌ترین رمان جنایی در جهان باقی مانده است. کریستی بعداً در سال ۱۹۴۳ رمان خود را برای صحنه تئاتر اقتباس کرد.

جنگ جهانی دوم و معماهای بعدی (۱۹۴۰-۱۹۷۶)

  • سرو غمگین (۱۹۴۰)
  • N یا M؟ (۱۹۴۱)
  • مشقت‌های هرکول (۱۹۴۷)
  • خانه‌ی کج (۱۹۴۹)
  • آن‌ها این کار را با آینه‌ها انجام می‌دهند (۱۹۵۲)
  • تله‌موش (۱۹۵۲)
  • رنج بی‌گناهی (۱۹۵۸)
  • ساعت‌ها (۱۹۶۳)
  • جشن هالووین (۱۹۶۹)
  • پرده (۱۹۷۵)
  • قتل خفته (۱۹۷۶)
  • آگاتا کریستی: خودزندگی‌نامه (۱۹۷۷)

آغاز جنگ جهانی دوم باعث نشد کریستی دست از نوشتن بردارد، اگرچه او وقت خود را بین نوشتن و کار در یک داروخانه در بیمارستان دانشگاهی لندن تقسیم می‌کرد. در واقع، کار در داروخانه به نوشتن او کمک کرد، زیرا او اطلاعات بیشتری در مورد ترکیبات شیمیایی و سمومی که می‌توانست در رمان‌هایش استفاده کند، یاد گرفت. رمان "N یا M؟" (۱۹۴۱) او به طور خلاصه کریستی را در مظان اتهام MI5 قرار داد، زیرا او نام شخصیتی را "سرگرد بلتچلی" گذاشته بود، که نام محل یک عملیات فوق‌محرمانه‌ی رمزگشایی بود. معلوم شد که او به سادگی در نزدیکی آن محل در یک قطار گیر افتاده بود و از روی ناامیدی، نام آن مکان را به یک شخصیت غیردوست‌داشتنی داده بود. در طول جنگ، او همچنین "پرده" و "قتل خفته" را نوشت که قرار بود آخرین رمان‌های پوآرو و خانم مارپل باشند، اما نسخه‌های خطی تا پایان عمرش مهر و موم شده باقی ماندند.

کریستی در دهه‌های پس از جنگ به طور پرکار به نوشتن ادامه داد. تا اواخر دهه ۱۹۵۰، گزارش شده بود که او حدود ۱۰۰۰۰۰ پوند در سال درآمد دارد. این دوران شامل یکی از مشهورترین نمایشنامه‌های او، "تله‌موش" بود که به طور مشهور دارای پایانی غافلگیرکننده (که فرمول معمول موجود در بیشتر آثار کریستی را نقض می‌کند) است که از تماشاگران خواسته می‌شود پس از خروج از سالن تئاتر، آن را فاش نکنند. این نمایش طولانی‌ترین نمایش در حال اجرا در تاریخ است و از زمان اولین نمایش خود در سال ۱۹۵۲ به طور مداوم در وست اند لندن در حال اجرا بوده است.

آگاتا کریستی در حال امضای یک پشته کتاب
آگاتا کریستی در سال ۱۹۶۵ ترجمه فرانسوی کتاب‌های خود را امضا می‌کند. Hulton Archive / Getty Images

کریستی به نوشتن رمان‌های پوآرو ادامه داد، با وجود اینکه به طور فزاینده‌ای از این شخصیت خسته شده بود. با این حال، او بر خلاف آرتور کانن دویل، نویسنده همکار جنایی، به دلیل محبوبیت این شخصیت در بین مردم، از کشتن او خودداری کرد. با این حال، رمان "جشن هالووین" (۱۹۶۹) آخرین رمان پوآرو او بود (اگرچه او برای چند سال دیگر در داستان‌های کوتاه ظاهر شد)، به غیر از "پرده" که در سال ۱۹۷۵ با وخیم‌تر شدن سلامتی‌اش و اینکه احتمالاً دیگر رمانی نخواهد نوشت، منتشر شد.

مضامین و سبک‌های ادبی

یکی از موضوعاتی که به طور مکرر در رمان‌های کریستی ظاهر می‌شد، موضوع باستان‌شناسی بود - که با توجه به علاقه‌ی شخصی او به این حوزه، جای تعجب نداشت. پس از ازدواج با مالووان، که زمان زیادی را در سفرهای باستان‌شناسی می‌گذراند، او اغلب در سفرها همراهی‌اش می‌کرد و در برخی از کارهای حفاظت، مرمت و فهرست‌نویسی کمک می‌کرد. شیفتگی او به باستان‌شناسی - و به طور خاص، به خاورمیانه‌ی باستان - نقش مهمی در نوشته‌های او ایفا کرد و همه چیز را از محیط گرفته تا جزئیات و نقاط طرح داستانی فراهم کرد.

به نوعی، کریستی چیزی را که اکنون ساختار کلاسیک رمان جنایی می‌دانیم، به کمال رساند. یک جرم - معمولاً قتل - در ابتدا رخ می‌دهد، با چندین مظنون که همگی اسرار خود را پنهان می‌کنند. یک کارآگاه به آرامی این اسرار را فاش می‌کند، با چندین سرنخ گمراه‌کننده و پیچیدگی‌های پیچیده در طول مسیر. سپس، در پایان، او تمام مظنونان (یعنی آن‌هایی که هنوز زنده‌اند) را جمع می‌کند و به تدریج مقصر و منطقی را که به این نتیجه منجر شده است، آشکار می‌کند. در برخی از داستان‌های او، مجرمان از عدالت سنتی فرار می‌کنند (اگرچه اقتباس‌ها، که بسیاری از آن‌ها مشمول سانسور و قوانین اخلاقی هستند، گاهی اوقات این را تغییر می‌دهند). اکثر معماهای کریستی از این سبک پیروی می‌کنند، با چند تغییر جزئی.

گروهی از افراد خوش‌پوش که روی قطار نشسته‌اند
صحنه‌ای از نسخه‌ی فیلم "قتل در قطار سریع‌السیر شرق" محصول ۱۹۷۴. Michael Ochs Archives/Getty Images

در بازنگری، برخی از آثار کریستی تا حدی ناخوشایند، از کلیشه‌های نژادی و فرهنگی استقبال می‌کردند، به ویژه در مورد شخصیت‌های یهودی. با این حال، او اغلب "غریبه‌ها" را به عنوان قربانیان احتمالی به دست تبهکاران بریتانیایی به تصویر می‌کشید، نه اینکه آن‌ها را در نقش تبهکار قرار دهد. آمریکایی‌ها نیز موضوع برخی از کلیشه‌ها و متلک‌ها هستند، اما در کل از تصاویر کاملاً منفی رنج نمی‌برند.

مرگ

در اوایل دهه ۱۹۷۰، سلامتی کریستی رو به زوال گذاشت، اما او به نوشتن ادامه داد. تجزیه و تحلیل متنی مدرن و تجربی نشان می‌دهد که او ممکن است از مشکلات عصبی مرتبط با سن، مانند بیماری آلزایمر یا زوال عقل، رنج می‌برده است. او سال‌های آخر عمر خود را به آرامی گذراند و از سرگرمی‌هایی مانند باغبانی لذت برد، اما تا سال‌های پایانی زندگی خود به نوشتن ادامه داد.

آگاتا کریستی در سن ۸۵ سالگی بر اثر مرگ طبیعی در ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶ در خانه‌اش در والینگتون، آکسفوردشایر درگذشت. قبل از مرگش، او با همسرش برنامه‌های تدفین را ریخت و در قطعه زمینی که در قبرستان سنت مری، چولسی خریده بودند، به خاک سپرده شد. سر مکس حدود دو سال پس از او زنده ماند و پس از مرگش در سال ۱۹۷۸ در کنار او به خاک سپرده شد. شرکت کنندگان در مراسم تشییع جنازه او شامل خبرنگارانی از سراسر جهان بودند و تاج گل‌هایی توسط چندین سازمان، از جمله بازیگران نمایش او "تله موش" ارسال شد.

میراث

نوشته‌های کریستی، همراه با چند نویسنده دیگر، ژانر معمایی کلاسیک "چه کسی انجامش داد" را تعریف کرد، ژانری که تا به امروز نیز پابرجا است. تعداد زیادی از داستان‌های او در طول سال‌ها برای فیلم، تلویزیون، تئاتر و رادیو اقتباس شده‌اند، که او را به طور دائم در فرهنگ عامه زنده نگه داشته است. او همچنان محبوب‌ترین رمان‌نویس تمام دوران است.

وراث کریستی همچنان سهام اقلیت در شرکت و دارایی‌های او را در اختیار دارند. در سال ۲۰۱۳، خانواده کریستی "حمایت کامل" خود را از انتشار یک داستان جدید پوآرو، "قتل‌های مونوگرام"، که توسط سوفی هانا، نویسنده بریتانیایی نوشته شده بود، اعلام کردند. او بعداً دو کتاب دیگر را تحت عنوان کریستی منتشر کرد: تابوت بسته (۲۰۱۶) و معمای سه چهارم (۲۰۱۸).

  • بیوگرافی
  • ادبیات کلاسیک
  • ادبیات

بیوگرافی