عصر طلایی دزدی دریایی: از ریش سیاه تا سقوط دزدان کارائیب

دزدی دریایی، یا همان راهزنی در دریاها، معضلی است که در طول تاریخ بارها و بارها سر برآورده است و حتی امروزه نیز شاهد آن هستیم. برای رونق گرفتن دزدی دریایی، شرایط خاصی باید فراهم شود. این شرایط، بیش از هر زمان دیگری در دوره موسوم به "عصر طلایی دزدی دریایی" مشهود بود؛ دورهای که تقریباً از سال 1700 تا 1725 به طول انجامید. این دوران، مشهورترین دزدان دریایی تاریخ را به جهان معرفی کرد؛ از جمله ریش سیاه (Blackbeard)، کالیکو جک (Calico Jack) رکهام، ادوارد لو (Edward Low) و هنری آوری (Henry Avery).
این دوره، فرصتی برای ماست تا با بررسی علل رونق دزدی دریایی، چهرههای شاخص دزدان دریایی و شرایط اجتماعی و اقتصادی آن زمان، درک بهتری از این پدیده تاریخی به دست آوریم. همچنین میتوان به این سوال پاسخ داد که چرا در این دوره، دزدی دریایی به یک تهدید جدی برای تجارت دریایی تبدیل شد و چه عواملی به پایان این عصر کمک کردند.
شرایط لازم برای رونق دزدی دریایی
برای اینکه دزدی دریایی به اوج خود برسد، شرایط خاصی باید فراهم شود. این شرایط شامل موارد زیر است:
- نیروی انسانی بیکار و ماهر: وجود تعداد زیادی مرد جوان و قویهیکل، ترجیحاً دریانورد، که بیکار باشند و برای امرار معاش به شدت نیازمند کسب درآمد باشند.
- مسیرهای کشتیرانی پررونق: وجود مسیرهای تجاری و کشتیرانی شلوغ که کشتیهای حامل مسافران ثروتمند یا بارهای با ارزش از آن عبور کنند.
- فقدان قانون و حاکمیت: کمبود یا فقدان کامل قانون و کنترل دولتی در مناطق دریایی.
- دسترسی به سلاح و کشتی: دسترسی آسان دزدان دریایی به سلاح و کشتی برای انجام حملات.
اگر این شرایط مهیا باشد، همانطور که در سال 1700 میلادی و در سومالی امروزی شاهد آن هستیم، دزدی دریایی میتواند به یک پدیده رایج تبدیل شود و تجارت دریایی را تهدید کند. نبود قانون و نیروی کار ماهر از مهمترین عوامل رونق دزدی دریایی هستند.
دزد دریایی یا کاپیتان جنگی؟
کاپیتان جنگی (Privateer) به کشتی یا فردی اطلاق میشود که از سوی یک دولت، مجوز دارد تا در زمان جنگ، به عنوان یک شرکت خصوصی به شهرها یا کشتیهای دشمن حمله کند. شاید مشهورترین کاپیتان جنگی، سر هنری مورگان بود که در دهههای 1660 و 1670 میلادی، مجوز سلطنتی برای حمله به منافع اسپانیا دریافت کرده بود.
از سال 1701 تا 1713 و در جریان جنگ جانشینی اسپانیا، زمانی که هلند و بریتانیا با اسپانیا و فرانسه در جنگ بودند، نیاز زیادی به کاپیتانهای جنگی وجود داشت. پس از جنگ، دیگر مجوز کاپیتانی جنگی صادر نشد و صدها دریایی خبره و ماجراجو، ناگهان بیکار شدند. بسیاری از این افراد، دزدی دریایی را به عنوان راهی برای امرار معاش انتخاب کردند و این امر به رونق دزدی دریایی در آن دوران کمک کرد. در واقع، تبدیل کاپیتان های جنگی به دزدان دریایی، یک چرخش مهم در تاریخ دریانوردی به شمار میرود.
کشتیهای تجاری و ناوهای جنگی: انتخابهای دشوار برای دریانوردان
در قرن هجدهم، دریانوردان با انتخابهای محدودی روبرو بودند: پیوستن به نیروی دریایی، کار در یک کشتی تجاری، یا تبدیل شدن به یک دزد دریایی یا کاپیتان جنگی. شرایط در کشتیهای نیروی دریایی و تجاری بسیار اسفناک بود. به طور معمول به مردان کم پرداخت میشد یا حتی دستمزدشان به طور کامل دزدیده میشد، افسران سختگیر و خشن بودند، و کشتیها اغلب کثیف و ناامن بودند. بسیاری بر خلاف میل خود خدمت میکردند. "گروههای اجباری" نیروی دریایی در صورت نیاز به دریانورد، در خیابانها پرسه میزدند، مردان قویهیکل را تا حد بیهوشی کتک میزدند و آنها را تا زمان حرکت کشتی به زور سوار میکردند.
در مقایسه، زندگی در یک کشتی دزدان دریایی دموکراتیکتر و اغلب سودآورتر بود. دزدان دریایی در تقسیم عادلانه غنائم بسیار کوشا بودند و اگرچه مجازاتها میتوانست شدید باشد، اما به ندرت بیمورد یا بیقاعده بود.
شاید "بلک بارت" رابرتز (Black Bart Roberts) به بهترین شکل این موضوع را بیان کرده باشد: «در خدمت صادقانه، غذا کم، دستمزد پایین و کار سخت است؛ در اینجا، فراوانی و سیری، لذت و آسایش، آزادی و قدرت وجود دارد؛ و چه کسی در این انتخاب، سمت بدهکار را انتخاب میکند، در حالی که بدترین خطری که ممکن است پیش بیاید، یک نگاه ترش یا خفه شدن است؟ نه، زندگی شاد و کوتاه شعار من خواهد بود.»
این گفته رابرتز به خوبی نشان میدهد که چرا بسیاری از دریانوردان، با وجود خطرات فراوان، دزدی دریایی را به کار در کشتیهای تجاری و ناوهای جنگی ترجیح میدادند. وعده آزادی، ثروت و قدرت برای بسیاری جذابتر از زندگی سخت و طاقتفرسا در خدمت دولت بود.
پناهگاههای امن برای دزدان دریایی
برای اینکه دزدان دریایی بتوانند به خوبی به کار خود ادامه دهند، به یک پناهگاه امن نیاز داشتند؛ جایی که بتوانند آذوقه تهیه کنند، غنائم خود را بفروشند، کشتیهایشان را تعمیر کنند و افراد بیشتری را به خدمت بگیرند. در اوایل دهه 1700 میلادی، منطقه کارائیب تحت سلطه بریتانیا، دقیقاً چنین مکانی بود. شهرهایی مانند پورت رویال و ناسائو با ورود دزدان دریایی و فروش کالاهای مسروقه رونق گرفتند. هیچ حضور سلطنتی به شکل فرمانداران یا کشتیهای نیروی دریایی سلطنتی در این منطقه وجود نداشت. دزدان دریایی، با داشتن سلاح و نیرو، اساساً بر این شهرها حکومت میکردند.
حتی در مواقعی که ورود به شهرها برای آنها ممنوع بود، خلیجها و لنگرگاههای خلوت زیادی در کارائیب وجود داشت که پیدا کردن دزد دریایی که نمیخواست پیدا شود، تقریباً غیرممکن بود. این پناهگاه های امن، نقش حیاتی در رونق دزدی دریایی در آن دوران ایفا میکردند و به دزدان دریایی این امکان را میدادند که به راحتی به غارت و چپاول بپردازند.
پایان عصر طلایی دزدی دریایی
تقریباً در حدود سال 1717، انگلستان تصمیم گرفت به طاعون دزدی دریایی پایان دهد. کشتیهای بیشتری از نیروی دریایی سلطنتی اعزام شدند و شکارچیان دزدان دریایی مأموریت یافتند. وودز راجرز، کاپیتان جنگی سابق و سرسخت، به عنوان فرماندار جامائیکا منصوب شد. با این حال، مؤثرترین سلاح، عفو سلطنتی بود. به دزدان دریایی که میخواستند از این سبک زندگی خارج شوند، عفو سلطنتی پیشنهاد شد و بسیاری از دزدان دریایی آن را پذیرفتند. برخی، مانند بنجامین هورنیگولد، به زندگی قانونی ادامه دادند، در حالی که برخی دیگر که عفو را پذیرفته بودند، مانند ریش سیاه یا چارلز وین، به زودی به دزدی دریایی بازگشتند. اگرچه دزدی دریایی ادامه خواهد داشت، اما تا سال 1725 مشکل چندان حادی نبود.
در واقع، ترکیبی از اقدامات نظامی، عفو سلطنتی و تغییر شرایط اجتماعی و اقتصادی، به تدریج به پایان عصر طلایی دزدی دریایی کمک کرد. هرچند این پدیده به طور کامل ریشه کن نشد، اما دیگر تهدید جدی برای تجارت دریایی به شمار نمیرفت.