رابرت دلونای: زندگینامه نقاش انتزاعی فرانسوی و پیشگام اورفیسم

مقدمه
رابرت دلونای (12 آوریل 1885 - 25 اکتبر 1941) نقاش فرانسوی بود که با تلفیق عناصر نئو امپرسیونیسم، کوبیسم و فوویسم، سبکی منحصربهفرد خلق کرد. او به عنوان پلی ارتباطی بین این سبکها و تحولات آینده در انتزاع مطلق، بهویژه برای اکسپرسیونیستهای انتزاعی و نقاشان رنگ زمین، عمل کرد.
نکات کلیدی درباره رابرت دلونای
- حرفه: نقاش
- تاریخ تولد: 12 آوریل 1885، پاریس، فرانسه
- والدین: جورج دلونای و کنتس برت فلیسی دو رز
- تاریخ فوت: 25 اکتبر 1941، مونپلیه، فرانسه
- همسر: سونیا ترک
- فرزند: چارلز
- جنبش هنری: کوبیسم اورفیک (Orphic Cubism)
- آثار منتخب: "برج ایفل قرمز" (1912)، "شهر پاریس" (1912)، "پنجرههای همزمان بر شهر" (1912)، "ریتم شماره 1" (1938)
- جمله مشهور: "بینش، ریتم خلاق واقعی است."
سالهای اولیه زندگی و آموزش هنر رابرت دلونای
رابرت دلونای، اگرچه در یک خانواده مرفه در پاریس متولد شد، دوران کودکی دشواری را پشت سر گذاشت. طلاق والدینش در سن 4 سالگی باعث شد تا او به ندرت پدرش را ببیند. بیشتر دوران کودکی او در ملک دایی و زنداییاش در حومه فرانسه سپری شد.
دلونای دانشآموزی بیقرار بود و ترجیح میداد به جای درس خواندن، به نقاشی آبرنگ بپردازد. پس از مردود شدن در مدرسه و اعلام تمایلش به نقاش شدن، داییاش او را به عنوان کارآموز به یک استودیوی طراحی تئاتر در Belleville فرانسه فرستاد. در آنجا، او خلق و نقاشی مجموعههای بزرگ صحنه را آموخت.

در سال 1903، رابرت دلونای به منطقه بریتانی سفر کرد و با نقاش، هانری روسو، ملاقات کرد. پس از بازگشت به پاریس، تصمیم گرفت بر نقاشی تمرکز کند و با هنرمند، ژان متزینگر، دوست شد. این دو با هم، سبکی از نقاشی موزاییکی را تجربه کردند که از آثار پوینتیلیستی نئو امپرسیونیستی ژرژ سورا الهام گرفته بود.
دلونای و متزینگر اغلب با هم کار میکردند و پرترههایی به سبک موزاییکی از یکدیگر میکشیدند. تصویر یک خورشید روشن که توسط حلقههای رنگی احاطه شده بود در اثر "Paysage au Disque" (چشمانداز با دیسک) از دلونای، پیشزمینهای برای کارهای بعدی او با حلقهها و دیسکهای هندسی بود.
اورفیسم: تولد یک جنبش هنری
در سال 1909، دلونای با سونیا ترک، هنرمند، آشنا شد. در آن زمان، سونیا همسر ویلهلم اوده، صاحب یک گالری هنری بود. سونیا که از یک ازدواج مصلحتی ناراضی بود، رابطهای پرشور با رابرت دلونای آغاز کرد. پس از باردار شدن سونیا، اوده با طلاق موافقت کرد و او در نوامبر 1910 با دلونای ازدواج کرد. این آغاز یک همکاری شخصی و هنری بود که بیش از 30 سال به طول انجامید. در بیشتر دوران حرفهای رابرت، موفقیت سونیا به عنوان یک طراح مد، از نظر مالی از آنها حمایت میکرد.
رابرت و سونیا دلونای به رهبران جنبشی به نام کوبیسم اورفیک یا به اختصار اورفیسم تبدیل شدند. این جنبش که مشتقی از کوبیسم بود و تا حدی تحت تأثیر فوویسم قرار داشت، بر آثار رنگارنگ و درخشان تمرکز داشت که به انتزاع محض تبدیل میشدند. به نظر میرسید نقاشیهای جدید، تجربیات اولیه دلونای با رنگ در سبک موزاییکی و واسازی هندسی کوبیسم را با هم ترکیب کردهاند.
سری نقاشیهای اورفیک رابرت دلونای از برج ایفل، عناصری از هنر بازنمایی را حفظ کرده بودند. سری "پنجرههای همزمان" او، هنر بازنمایی را به حد نهایی خود رساند. طرح کلی برج ایفل در پسزمینه پنجرهای که به مجموعهای از شیشههای رنگی تقسیم شده است، قابل مشاهده است. این اثر دارای ماهیتی رنگارنگ و منشوری است که از ویژگیهای بارز نقاشیهای اورفیک است.

به طور قطعی مشخص نیست، اما بسیاری از مورخان هنر، گیوم آپولینر، شاعر و دوست دلونایها، را خالق اصطلاح "اورفیسم" میدانند. این اصطلاح از فرقهای یونانی باستان الهام گرفته شده است که شاعر اورفئوس از اساطیر یونانی را میپرستیدند. دلونای اغلب ترجیح میداد به جای "اورفیک" از اصطلاح "همزمان" برای توصیف آثارش استفاده کند.
شهرت دلونای به سرعت افزایش یافت. واسیلی کاندینسکی آشکارا آثار او را تحسین میکرد و او برای نمایش آثارش در اولین نمایشگاه گروه Blaue Reiter در آلمان دعوت شد. در سال 1913، او اثر حماسی خود "شهر پاریس" را به نمایشگاه برجسته Armory Show آمریکا فرستاد. متأسفانه، برگزارکنندگان نمایشگاه از آویزان کردن آن به دلیل اندازه عظیمش، 13 فوت عرض و نزدیک به 9 فوت ارتفاع، خودداری کردند.
دلونایها قبل از جنگ جهانی اول، چهرههای اصلی صحنه هنر آوانگارد در پاریس بودند. آنها به طور منظم در روزهای یکشنبه از هنرمندان دیگر میزبانی میکردند. از جمله شرکتکنندگان، نقاشان هنری روسو و فرناند لژه بودند. سونیا دلونای اغلب لباسهای رنگارنگی را برای این گروه با رنگهای روشن و گاه زننده، مطابق با سبک نقاشی خود، طراحی میکرد.
انتزاع هندسی: دوران جدیدی در هنر دلونای
با آغاز جنگ جهانی اول در سال 1914، خانواده دلونای پاریس را ترک کردند. رابرت دلونای که ابتدا به عنوان فراری از خدمت سربازی شناخته میشد، در سال 1916 به دلیل بزرگ شدن قلب و آسیب ریه، برای خدمت سربازی نامناسب تشخیص داده شد.
در طول جنگ و سالهای اولیه پس از آن، دوستیهای جدیدی با دیگو ریورا، نقاش مکزیکی، و ایگور استراوینسکی، آهنگساز روسی، شکل گرفت. دلونایها همچنین با سرگئی دیاگیلف، کارآفرین ثروتمندی که شرکت رقص باله روس را تأسیس کرده بود، ارتباط برقرار کردند. طراحی صحنه و لباس برای یکی از نمایشهای او، کمک مالی بسیار مورد نیازی را برای دلونایها فراهم کرد.
در سال 1920، دلونایها یک آپارتمان بزرگ اجاره کردند که در آن بار دیگر میتوانستند میزبان یکشنبههای اجتماعی خود باشند. این رویدادها هنرمندان جوانتری از جمله ژان کوکتو و آندره برتون را به خود جذب کرد. رابرت دلونای به همراه دوستان جدیدش، به طور خلاصه در آثار خود به سوررئالیسم روی آورد.
در طول سالهای پرآشوب جنگ و پس از آن، رابرت دلونای به طور پیوسته به تولید آثاری پرداخت که به بررسی انتزاع محض با اشکال و طرحهای هندسی رنگارنگ میپرداختند. او بیشتر با دایرهها کار میکرد. تا سال 1930، او تا حد زیادی هرگونه اشاره عینی به زندگی واقعی را کنار گذاشت. در عوض، نقاشیهای خود را با دیسکها، حلقهها و نوارهای منحنی رنگی ساخت.

سالهای پایانی زندگی و دوران حرفهای
در اوایل دهه 1930، شهرت دلونای به عنوان یک هنرمند رو به افول گذاشت. در حالی که بسیاری از دوستان هنرمندش برای دریافت بیمه بیکاری ثبت نام کردند تا از خود حمایت کنند، رابرت از روی غرور از این کار امتناع ورزید. در سال 1937، او به همراه سونیا تصمیم گرفت در پروژهای برای خلق نقاشیهای دیواری عظیم برای یک غرفه هوانوردی شرکت کند. آنها با 50 هنرمند بیکار همکاری کردند.
موضوع رسمی این پروژه، رمانتیسم سفر با راهآهن بود. دلونای با استفاده از دانش به دست آمده از طریق آزمایش با شن، سنگ و مجسمهسازی، پانلهایی را طراحی کرد که به صورت برجسته خودنمایی میکردند و اشکال هندسی تکراری را در خود جای داده بودند. رنگهای روشن استفاده شده به ایجاد حس حرکت مداوم مطابق با روحیه پیشرفت تکنولوژیکی کمک میکرد.
رابرت دلونای برای آخرین اثر بزرگ خود، نقاشیهای دیواری برای سالن Tuileries، نقاشیهایی را طراحی کرد که به نظر میرسید از پروانههای هواپیما الهام گرفته شدهاند. باز هم، رنگهای روشن و طرحهای هندسی تکراری، توهم قدرتمندی از حرکت دائمی را ایجاد میکنند. "ریتم شماره 1" یکی از این نقاشیهای دیواری است. اشکال پروانه سایهای را بر روی ناهمگونی رنگ متمرکز بر طرحی از دایرههای متحدالمرکز ایجاد میکنند.

این دو پروژه عظیم، شهرت بینالمللی را برای دلونایها به ارمغان آورد و آنها قصد داشتند برای جشن گرفتن به شهر نیویورک سفر کنند. متأسفانه، جنگ جهانی دوم آغاز شد و آنها برای جلوگیری از حمله آلمان به جنوب فرانسه گریختند. به زودی، رابرت بیمار شد و در سال 1941 بر اثر سرطان درگذشت.
میراث رابرت دلونای: تأثیری ماندگار بر هنر مدرن
آثار رابرت دلونای بازتابدهنده تأثیر طیف گستردهای از جنبشهای هنر مدرن بود و او اغلب با موفقیت، تأثیر آنها را با هم ترکیب میکرد تا رویکرد منحصر به فرد خود را خلق کند. او در سال 1912 مقالهای با عنوان "یادداشتی بر ساخت واقعیت در نقاشی ناب" نوشت که برخی از منتقدان آن را بخش مهمی از تکامل تفکر در هنر انتزاعی میدانند.
برخی، تمرکز دلونای بر برج ایفل به عنوان موضوع نقاشی قبل از جنگ جهانی اول را پیشدرآمدی بر پیوندهای نقاشی فوتوریستی با معماری و فناوری مدرن میدانند. فرناند لژه بعداً به دلونای به دلیل ایفای نقشی حیاتی در این زمینه اعتبار داد.

دلونای، هانس هوفمان و واسیلی کاندینسکی را به عنوان دوستان نزدیک میشناخت و هر دوی آنها بعدها نقش مهمی در توسعه اکسپرسیونیسم انتزاعی ایفا کردند. در نهایت، به نظر میرسد نقاشی رنگ زمین مارک روتکو و بارنت نیومن، مدیون وسواس همیشگی دلونای با اشکال رنگارنگ و طرحهای هندسی است.
- بیوگرافی
- هنر