زندگینامه ژوستینیان یکم: امپراتور افسانهای بیزانس

ژوستینیان اول، با نام کامل فلاویوس پتروس ساباتیوس ژوستیانوس، بیتردید یکی از مهمترین حاکمان امپراتوری روم شرقی (بیزانس) به شمار میرود. بسیاری از محققان او را آخرین امپراتور بزرگ روم و اولین امپراتور بزرگ بیزانس میدانند. ژوستینیان برای احیای قلمرو روم باستان جنگید و تأثیری ماندگار بر معماری و حقوق از خود برجای گذاشت. رابطهاش با همسرش، تئودورا، نقش مهمی در طول حکومتش ایفا کرد.
در دوران حکومت ژوستینیان، امپراتوری بیزانس شاهد تحولات گستردهای در زمینههای مختلف بود. معماری باشکوه کلیسای ایاصوفیه در استانبول، نمونهای بارز از هنر و مهندسی آن دوران است. در زمینه قوانین نیز، تدوین مجموعه قوانین ژوستینیان، که به "Codex Justinianus" معروف است، نقش بسزایی در شکلگیری سیستمهای حقوقی در سراسر جهان ایفا کرد.
سالهای نخستین زندگی ژوستینیان
ژوستینیان، که در بدو تولد پتروس ساباتیوس نام داشت، در سال ۴۸۳ میلادی در خانوادهای دهقان در استان ایلیریا روم به دنیا آمد. احتمالاً در دوران نوجوانی به قسطنطنیه رفت. در آنجا، تحت حمایت داییاش، ژوستین، پتروس از آموزش عالی بهرهمند شد. با این حال، به دلیل پیشینه لاتین، او همیشه با لهجهای قابل توجه یونانی صحبت میکرد.
در آن زمان، ژوستین یک فرمانده نظامی بلندپایه بود و پتروس، خواهرزاده مورد علاقهاش بود. این مرد جوان با کمک داییاش از نردبان اجتماعی بالا رفت و چندین مقام مهم را بر عهده گرفت. با گذشت زمان، ژوستینِ بدون فرزند، رسماً پتروس را به فرزندی پذیرفت، کسی که به افتخار او نام "ژوستیانوس" را برگزید. در سال ۵۱۸، ژوستین امپراتور شد. سه سال بعد، ژوستینیان به مقام کنسول رسید. این دوران، آغازی بود بر صعود او به قدرت و نقشآفرینی در تاریخ امپراتوری بیزانس.
ژوستینیان و تئودورا: عشقی در دل تاریخ
پیش از سال ۵۲۳ میلادی، ژوستینیان با تئودورا، هنرپیشه مشهور، ملاقات کرد. اگرچه "تاریخ سری" نوشته پروکوپیوس، تئودورا را علاوه بر هنرپیشه، یک زن بدنام و دارای نمایشهای غیراخلاقی معرفی میکند، نویسندگان بعدی از او دفاع کرده و مدعی شدهاند که وی یک تحول مذهبی را تجربه کرده و برای تأمین مخارج زندگی خود، به کار ساده ریسندگی پشم روی آورده است.
هیچکس به طور دقیق نمیداند که ژوستینیان چگونه با تئودورا ملاقات کرد، اما به نظر میرسد که او عمیقاً عاشقش شده بود. تئودورا نه تنها زیبا بود، بلکه زیرک و قادر بود از نظر فکری ژوستینیان را به خود جذب کند. او همچنین به دلیل علاقه شدیدش به مذهب شهرت داشت؛ او یک مونوفیزیت شده بود، و شاید ژوستینیان از وضعیت او، مقداری تساهل را آموخته بود. آنها همچنین در آغاز زندگی، تجربههای مشابهی داشتند و تا حدودی از اشراف بیزانسی دور بودند. ژوستینیان، تئودورا را به مقام اشرافی رساند و در سال ۵۲۵ - همان سالی که عنوان سزار را دریافت کرد - او را به همسری برگزید. ژوستینیان در طول زندگی خود، برای حمایت، الهام و راهنمایی به تئودورا اعتماد میکرد. نقش تئودورا در دوران حکومت ژوستینیان بسیار پررنگ بود و این ملکه، تاثیر بسزایی در تصمیمات مهم امپراتور داشت.
صعود به ارغوانی (رسیدن به قدرت)
ژوستینیان بدهی زیادی به دایی خود، ژوستین، داشت، اما ژوستین نیز از سوی خواهرزادهاش جبران خوبی دریافت کرد. او از طریق مهارت خود به تاج و تخت رسید و با نقاط قوت خود حکومت کرد؛ اما در بخش زیادی از سلطنت خود، ژوستین از مشاوره و وفاداری ژوستینیان بهرهمند شد. این امر به ویژه زمانی صادق بود که دوران سلطنت امپراتور رو به پایان بود.
در آوریل سال ۵۲۷، ژوستینیان به عنوان امپراتور مشترک تاجگذاری کرد. در این زمان، تئودورا نیز به عنوان آگوستا تاجگذاری کرد. این دو مرد تنها چهار ماه در این عنوان سهیم بودند تا اینکه ژوستین در ماه اوت همان سال درگذشت. بدین ترتیب، راه برای سلطنت انفرادی ژوستینیان هموار شد.
امپراتور ژوستینیان
ژوستینیان یک آرمانگرا و مردی با جاهطلبی فراوان بود. او بر این باور بود که میتواند امپراتوری را هم از نظر قلمرو و هم از نظر دستاوردهایی که در سایه آن به دست آمده بود، به شکوه سابق خود بازگرداند. او میخواست دولت را که مدتها از فساد رنج میبرد، اصلاح کند و نظام حقوقی را که مملو از قرنها قانونگذاری و قوانین منسوخ شده بود، پاکسازی کند. او دغدغه زیادی برای عدالت دینی داشت و میخواست به آزار و اذیت بدعتگذاران و مسیحیان ارتدوکس پایان دهد. به نظر میرسد ژوستینیان همچنین تمایلی صادقانه برای بهبود وضعیت همه شهروندان امپراتوری داشت.
زمانی که سلطنت او به عنوان امپراتور یگانه آغاز شد، ژوستینیان مسائل مختلف زیادی برای رسیدگی داشت که همه آنها در عرض چند سال به وجود آمده بودند. دوران حکومت او، دوران اصلاحات، نبردها و تلاش برای احیای شکوه روم باستان بود.
سالهای نخستین سلطنت ژوستینیان
یکی از اولین کارهایی که ژوستینیان به آن پرداخت، سازماندهی مجدد حقوق رومی، که اکنون بیزانسی شده بود، بود. او کمیسیونی را برای شروع اولین کتاب از آنچه که قرار بود یک قانونگذاری بسیار گسترده و کامل باشد، منصوب کرد. این مجموعه بعدها به عنوان Codex Justinianus (قانون ژوستینیان) شناخته شد. اگرچه این قانوننامه شامل قوانین جدیدی بود، اما در درجه اول گردآوری و توضیح قرنها قانون موجود بود و به یکی از تأثیرگذارترین منابع در تاریخ حقوق غرب تبدیل شد.
سپس ژوستینیان به ایجاد اصلاحات دولتی پرداخت. مقامات منصوب شده توسط او، گاهی اوقات در ریشهکن کردن فساد ریشهدار، بیش از حد مشتاق بودند و اهداف خوش ارتباط اصلاحات آنها به راحتی تسلیم نمیشدند. شورشها شروع به وقوع کردند و در نهایت به شورش معروف نیکا در سال ۵۳۲ رسید. اما به لطف تلاشهای ژنرال توانمند ژوستینیان، بلیساریوس، این شورش در نهایت سرکوب شد؛ و به لطف حمایت امپراتریس تئودورا، ژوستینیان نوعی صلابت را نشان داد که به تثبیت شهرت او به عنوان یک رهبر شجاع کمک کرد. اگرچه ممکن بود او دوست داشته نشود، اما مورد احترام بود.
پس از شورش، ژوستینیان از این فرصت استفاده کرد تا یک پروژه ساختمانی عظیم را به اجرا درآورد که به اعتبار او میافزود و قسطنطنیه را برای قرنها به یک شهر چشمگیر تبدیل میکرد. این پروژه شامل بازسازی کلیسای جامع شگفتانگیز ایاصوفیه بود. برنامه ساخت و ساز محدود به پایتخت نبود، بلکه در سراسر امپراتوری گسترش یافت و شامل ساخت قناتها و پلها، یتیمخانهها و مهمانسراها، صومعهها و کلیساها بود؛ و شامل بازسازی کل شهرهایی بود که در اثر زلزله ویران شده بودند (متأسفانه یک اتفاق بسیار مکرر).
در سال ۵۴۲، امپراتوری تحت تأثیر یک بیماری همهگیر ویرانگر قرار گرفت که بعداً به عنوان طاعون ژوستینیان یا طاعون قرن ششم شناخته شد. به گفته پروکوپیوس، خود امپراتور نیز تسلیم این بیماری شد، اما خوشبختانه بهبود یافت.
سیاست خارجی ژوستینیان
در آغاز سلطنت ژوستینیان، نیروهای او در امتداد رود فرات با نیروهای ایرانی در حال جنگ بودند. اگرچه موفقیت چشمگیر ژنرالهای او (به ویژه بلیساریوس) به بیزانسیها اجازه میداد تا توافقنامههای منصفانه و صلحآمیز را منعقد کنند، اما جنگ با ایرانیان به طور مکرر در بیشتر دوران سلطنت ژوستینیان شعلهور میشد. تلاش برای صلح با ایران همواره یکی از دغدغههای اصلی ژوستینیان بود.
در سال ۵۳۳، بدرفتاری گهگاهی وندالهای آریانی با کاتولیکها در آفریقا به اوج آزاردهندهای رسید، زمانی که پادشاه کاتولیک وندالها، هیلدریک، توسط پسر عموی آریانی خود به زندان انداخته شد، کسی که تاج و تخت او را گرفت. این موضوع به ژوستینیان بهانهای داد تا به پادشاهی وندالها در شمال آفریقا حمله کند، و بار دیگر ژنرال او بلیساریوس به خوبی به او خدمت کرد. هنگامی که بیزانسیها کارشان با آنها تمام شد، وندالها دیگر تهدید جدی محسوب نمیشدند و شمال آفریقا بخشی از امپراتوری بیزانس شد.
دیدگاه ژوستینیان این بود که امپراتوری غربی از طریق "سستی" از دست رفته بود، و او معتقد بود که وظیفه او است که قلمرو در ایتالیا - به ویژه رم - و همچنین سایر سرزمینهایی که زمانی بخشی از امپراتوری روم بودند را دوباره به دست آورد. لشکرکشی ایتالیایی بیش از یک دهه به طول انجامید، و به لطف بلیساریوس و نارسس، این شبهجزیره در نهایت تحت کنترل بیزانس قرار گرفت - اما با هزینهای وحشتناک. بیشتر ایتالیا در اثر جنگها ویران شد، و چند سال کوتاه پس از مرگ ژوستینیان، لومباردهای مهاجم توانستند بخشهای بزرگی از شبهجزیره ایتالیا را تسخیر کنند.
نیروهای ژوستینیان در بالکان بسیار کمتر موفق بودند. در آنجا، دستههای بربرها به طور مداوم به قلمرو بیزانس حمله میکردند، و اگرچه گاهی اوقات توسط نیروهای امپراتوری دفع میشدند، اما در نهایت، اسلاوها و بلغارها به داخل مرزهای امپراتوری روم شرقی حمله کردند و در آنجا ساکن شدند.
ژوستینیان و کلیسا
امپراتوران روم شرقی معمولاً علاقه مستقیمی به امور کلیسایی داشتند و اغلب نقش مهمی در هدایت کلیسا ایفا میکردند. ژوستینیان مسئولیتهای خود را به عنوان امپراتور در این راستا میدید. او تدریس را برای بتپرستان و بدعتگذاران ممنوع کرد، و آکادمی معروف را به دلیل بتپرست بودن تعطیل کرد، و نه همانطور که اغلب متهم میشد، به عنوان اقدامی علیه یادگیری و فلسفه کلاسیک.
ژوستینیان گرچه خود پیرو ارتدوکسی بود، اما تشخیص داد که بیشتر مصر و سوریه از شکل مونوفیزیت مسیحیت پیروی میکنند، که بدعت تلقی شده بود. حمایت تئودورا از مونوفیزیتها بدون شک او را، حداقل تا حدی، تحت تأثیر قرار داد تا برای رسیدن به یک توافق تلاش کند. تلاشهای او به خوبی پیش نرفت. او سعی کرد اسقفهای غربی را مجبور کند تا با مونوفیزیتها همکاری کنند و حتی مدتی پاپ ویگیلیوس را در قسطنطنیه نگه داشت. نتیجه این امر، قطع رابطهای با پاپ بود که تا سال ۶۱۰ میلادی به طول انجامید. این رویکرد مذهبی ژوستینیان، یکی از جنبههای بحثبرانگیز دوران حکومت او به شمار میرود.
سالهای پایانی ژوستینیان
پس از مرگ تئودورا در سال ۵۴۸، ژوستینیان کاهش چشمگیری در فعالیت نشان داد و به نظر میرسید که از امور عمومی کنارهگیری میکند. او عمیقاً به مسائل الهیاتی علاقهمند شد، و در یک نقطه حتی تا آنجا پیش رفت که موضعی بدعتآمیز اتخاذ کرد، و در سال ۵۶۴ فرمانی صادر کرد که اعلام میکرد جسم فیزیکی مسیح فسادناپذیر است و فقط به نظر میرسید که رنج میبرد. این فرمان بلافاصله با اعتراضات و امتناع از پیروی از آن مواجه شد، اما این موضوع زمانی حل شد که ژوستینیان به طور ناگهانی در شب ۱۴/۱۵ نوامبر سال ۵۶۵ درگذشت.
پس از او، خواهرزادهاش، ژوستین دوم، جانشین ژوستینیان شد. پایان دوران حکومت ژوستینیان، سرآغازی بود برای تغییرات و تحولات جدید در امپراتوری بیزانس.
میراث ژوستینیان
ژوستینیان برای نزدیک به ۴۰ سال، یک تمدن رو به رشد و پویا را در برخی از پرآشوبترین دوران خود هدایت کرد. اگرچه بسیاری از قلمروهای به دست آمده در طول سلطنت او پس از مرگش از دست رفت، زیرساختهایی که او از طریق برنامه ساخت و ساز خود با موفقیت ایجاد کرد، باقی ماند. و در حالی که هر دو تلاش او برای گسترش خارجی و پروژه ساخت و ساز داخلی، امپراتوری را در تنگنای مالی قرار میداد، جانشین او بدون دردسر زیاد آن را جبران میکرد. سازماندهی مجدد نظام اداری توسط ژوستینیان مدتی دوام آورد، و سهم او در تاریخ حقوق حتی گستردهتر بود.
پس از مرگ او، و پس از مرگ نویسنده پروکوپیوس (یک منبع بسیار مورد احترام برای تاریخ بیزانس)، یک افشاگری رسواییآور منتشر شد که برای ما به عنوان تاریخ سری شناخته میشود. این اثر با جزئیات درباره یک دربار امپراتوری مملو از فساد و تباهی - که بیشتر محققان بر این باورند که در واقع توسط پروکوپیوس نوشته شده است، همانطور که ادعا میشد - به ژوستینیان و تئودورا به عنوان افرادی حریص، فاسد و بیوجدان حمله میکند. در حالی که بیشتر محققان نویسندگی پروکوپیوس را تصدیق میکنند، محتوای تاریخ سری همچنان بحثبرانگیز است؛ و در طول قرنها، در حالی که شهرت تئودورا را تا حد زیادی خدشهدار کرد، تا حد زیادی نتوانسته است از جایگاه امپراتور ژوستینیان بکاهد. او همچنان یکی از تاثیرگذارترین و مهمترین امپراتوران در تاریخ بیزانس باقی مانده است. میراث ژوستینیان در تاریخ امپراتوری بیزانس، همواره مورد توجه پژوهشگران و علاقهمندان به تاریخ بوده است.