سی. اس. لوئیس: خالق نارنیا، متفکر مسیحی و میراثدار فانتزی

کلایو استیپلز لوئیس (29 نوامبر 1898 – 22 نوامبر 1963)، نویسنده و محقق بریتانیایی، بیشتر به خاطر دنیای فانتزی و تخیلی نارنیا و آثارش در زمینه مسیحیت شناخته میشود. زندگی او سفری برای یافتن معنای والاتر بود و تا به امروز، به عنوان یکی از محبوبترین نویسندگان کودک در زبان انگلیسی شناخته میشود.
نکات برجسته درباره سی. اس. لوئیس:
- نام کامل: کلایو استیپلز لوئیس
- شهرت: مجموعه رمانهای فانتزی نارنیا و نوشتههای دفاعی از مسیحیت
- تاریخ تولد: 29 نوامبر 1898، بلفاست، بریتانیا
- والدین: فلورانس آگوستا و آلبرت جیمز لوئیس
- تاریخ فوت: 22 نوامبر 1963، آکسفورد، بریتانیا
- تحصیلات: دانشگاه آکسفورد، کالج مالورن، چربورگ هاوس، مدرسه وینیارد
- آثار برجسته: ماجراهای نارنیا (1950-1956)، مسیحیت ناب، نامههای اسکروتیپ، غافلگیری از شادی
- همسر: جوی دیویدمن
- فرزندان: دو پسرخوانده
سالهای اولیه زندگی
کلایو استیپلز لوئیس در بلفاست، ایرلند، به دنیا آمد. پدرش، آلبرت جیمز لوئیس، وکیل بود و مادرش، فلورانس آگوستا، دختر یک روحانی. دوران کودکی او در بلفاستِ طبقه متوسط، اگرچه آرام و بیحادثه بود، اما خوشایند سپری شد. هیچکدام از والدینش علاقه چندانی به شعر نداشتند. همانطور که لوئیس در زندگینامه خود مینویسد، «هیچکدامشان گوش به زنگ افسانهها نبودند.» سالهای ابتدایی زندگی او در بلفاست فاقد ویژگیهای «دنیای دیگر» بود و تجربیات مذهبی اندکی داشت.
با این حال، لوئیس ذاتاً فردی رمانتیک بود. او بعدها اظهار داشت که حس اشتیاق را از تپههای دوردست کستلری، که از اولین خانهاش در بلفاست قابل مشاهده بودند، آموخت. او در این رمانتیسم پنهان تنها نبود؛ وارن، برادر بزرگتر و بهترین دوست همیشگیاش نیز دارای طبعی مشابه بود. این دو برادر در کودکی، ساعتها به طراحی و نوشتن داستانهایی میپرداختند که در دنیاهای خیالی خودشان جریان داشتند. وارنی یک نسخه خیالی از هند صنعتیشده را با موتورهای بخار و جنگها انتخاب کرده بود، در حالی که کلایو، معروف به جک، «سرزمین حیوانات» را بنیان نهاد، جایی که حیوانات انساننما در دنیایی قرون وسطایی زندگی میکردند. این دو تصمیم گرفتند که سرزمین حیوانات باید نسخه اولیهتری از هند وارنی باشد و آنها این دنیا را "بوکسن" نامیدند. با رفتن وارنی به مدرسه شبانهروزی انگلیسی به نام وینیارد، جک به خوانندهای حریص تبدیل شد و از کتابخانه بزرگ پدرش لذت میبرد. او همچنین به تحصیلات خود در دروس فرانسوی و لاتین با مادرش و ریاضیات با یک معلم سرخانه ادامه داد و در حالی که نه منزوی بود و نه ساکت، تخیلات زندهی لوئیس باعث شد که او به طور فزایندهای به تنهایی روی بیاورد. در همین دوران بود که او، هنگام خواندن حماسههای نورس، چیزی را تجربه کرد که بعدها آن را «شادی» نامید، «که باید به شدت از شادی یا لذت متمایز شود... تقریباً به همان اندازه میتوان آن را نوع خاصی از ناخشنودی یا اندوه نامید.» او بخش زیادی از زندگی خود را در جستجوی این حس مرموز و فرازمینی گذراند.
در 9 سالگی، لوئیس دو تجربه را پشت سر گذاشت که به آرامش دوران کودکی او پایان داد. اول، مادرش بر اثر سرطان درگذشت. پدرش هرگز از این فقدان التیام نیافت و تأثیر این اندوه بر او، خشم و بیثباتی افسارگسیختهای بود که پسرانش را از او دور کرد. سپس جک به مدرسه شبانهروزی انگلیسی وینیارد فرستاده شد، مدرسهای که برادر بزرگترش در آن تحصیل میکرد و حدود 20 دانشآموز داشت.
این مدرسه توسط مردی عجیب و غریب، رابرت "اولدی" کاپرون، اداره میشد که تنبیههای بدنی تقریباً تصادفی را اعمال میکرد و تقریباً هیچ چیز به پسران یاد نمیداد. در حالی که لوئیس روزهای مدرسه خود در آنجا را به عنوان روزهایی مصیبتبار به یاد میآورد، وینیارد را نیز به دلیل آموزش ارزش دوستی و ایستادن متحد در برابر یک دشمن مشترک ستایش میکرد.
این مدرسه به زودی به دلیل کمبود دانشآموز تعطیل شد و اولدی در یک بیمارستان روانی بستری شد، بنابراین لوئیس به کالج کمبل در بلفاست، در حدود یک مایلی خانهاش، نقل مکان کرد. او کمتر از یک ترم در این مدرسه دوام آورد و به دلیل مشکلات سلامتی از آنجا خارج شد. مدت کوتاهی پس از آن، پدرش او را به چربورگ هاوس فرستاد، مدرسهای در همان شهری که کالج مالورن برادرش در آن قرار داشت. در چربورگ هاوس بود که لوئیس ایمان مسیحی دوران کودکی خود را از دست داد و در عوض به علوم غریبه علاقهمند شد.

لوئیس در چربورگ هاوس بسیار خوب عمل کرد و بورسیه تحصیلی برای تحصیل در کالج مالورن به او اعطا شد، جایی که در سال 1913 شروع به تحصیل کرد (برادرش از آنجا رفته بود و به عنوان یک دانشجوی نظامی در سندهرست ثبت نام کرده بود). او به سرعت آموخت که از این مدرسه با اجتماع تهاجمی، به سبک "مدارس دولتی" نخبه بریتانیایی متنفر باشد. با این حال، او به سرعت در لاتین و یونانی پیشرفت کرد و در آنجا بود که لوئیس فهمید چقدر عشقش به "شمالیت"، همانطور که او آن را مینامید، اساطیر نورس، حماسههای نوردیک، و آثار هنری که الهامبخش آنها بودند، از جمله «حلقه نیبلونگ» واگنر عمیق است. او شروع به آزمایش روشهای جدید نویسندگی فراتر از سرزمین حیوانات و بوکسن کرد و اشعار حماسی الهامگرفته از اساطیر نورس را میسرود.
در سال 1914، لوئیس از کالج منفور مالورن کنارهگیری کرد و توسط یکی از دوستان پدرش در ساری، دبلیو. تی. کرکپاتریک، که توسط خانوادهاش به عنوان «ضربه بزرگ» شناخته میشد، تدریس شد. تحت تعلیم کرکپاتریک، لوئیس وارد یکی از شادترین دوران زندگی خود شد و تمام روز را به مطالعه و شبها را به خواندن میگذراند.
سالهای جنگ (1917-1919)
- ارواح در زنجیر (1919)
لوئیس در سال 1917 وارد دانشگاه کالج آکسفورد شد. او در ارتش بریتانیا ثبتنام کرد (ایرلندیها مجبور به خدمت سربازی نبودند) و در کالج کیبل، آکسفورد، آموزش دید، جایی که با دوست عزیزی به نام پدی مور آشنا شد. این دو پیمان بستند که اگر یکی بمیرد، دیگری از خانوادهاش مراقبت کند.
لوئیس در نوزدهمین سالگرد تولدش به خط مقدم در دره سم وارد شد. اگرچه از ارتش متنفر بود، اما رفاقت موجود در آن را بهتر از کالج تهاجمی مالورن یافت. در اوایل سال 1918، او بر اثر اصابت گلوله زخمی و برای بهبودی به انگلستان بازگردانده شد. بقیه دوران خدمتش را در آندوور، انگلستان، گذراند و در دسامبر 1919 مرخص شد.
لوئیس پس از بازگشت از جنگ، با تشویق ناک، کتابی شعر به نام «ارواح در زنجیر» (1919) منتشر کرد. با این حال، این کتاب هیچ نقدی دریافت نکرد، که باعث ناراحتی نویسنده 20 سالهاش شد.
تحصیلات در آکسفورد و مسیر رسیدن به دین (1919-1938)
- دایمر (1926)
- بازگشت زائر (1933)
لوئیس پس از بازگشت از جنگ تا سال 1924 در آکسفورد تحصیل کرد. پس از اتمام تحصیلات، او موفق به دریافت سه رتبه ممتاز شد، بالاترین افتخار در سه رشته، از جمله در Honour Moderations (ادبیات یونانی و لاتین)، در Greats (فلسفه و تاریخ باستان) و در زبان انگلیسی. در این مدت، لوئیس با جین مور، مادر دوستش پدی مور، همخانه شد و آنقدر به او نزدیک شد که او را به عنوان مادرش معرفی میکرد. لوئیس پس از اتمام تحصیلاتش در سال 1924، در آکسفورد ماند و به عنوان معلم فلسفه در دانشگاه کالج مشغول به کار شد و سال بعد به عنوان عضو هیئت علمی در کالج مگدالن انتخاب شد. او در سال 1926 دایمر، یک شعر روایی بلند، را منتشر کرد.
لوئیس در گفتگوهای فلسفی با دوستان، از جمله نویسنده و فیلسوف اوون بارفیلد، به طور فزایندهای به "مطلق" ایدئالیسم، یک جهان یا "تمامیت" که همه احتمالات را در خود جای میدهد، متقاعد شد، اگرچه از پذیرفتن شباهت این ایده با ایده خدا امتناع میورزید. در سال 1926، لوئیس با جی.آر.آر. تالکین، زبانشناس کاتولیک رومی متدین که او نیز در آکسفورد تحصیل میکرد، ملاقات کرد. در سال 1931، پس از یک بحث طولانی با دوستانش تالکین و هوگو دایسون، لوئیس به مسیحیت گروید، که قرار بود تأثیر بزرگ و پایداری در زندگی او داشته باشد.

در ترم پاییز سال 1933، لوئیس و دوستانش جلسات هفتگی یک گروه غیررسمی را آغاز کردند که به "Inklings" معروف شد. آنها هر پنجشنبه شب در اتاقهای لوئیس در مگدالن و دوشنبهها یا جمعهها در میخانه Eagle & Child در آکسفورد (که در بین محلیها به عنوان "The Bird & Baby" شناخته میشد) ملاقات میکردند. اعضای این گروه شامل جی.آر.آر. تالکین، وارن لوئیس، هوگو دایسون، چارلز ویلیامز، دکتر رابرت هاوارد، اوون بارفیلد، وویل کاگیل و دیگران بودند. هدف اصلی این گروه خواندن آثار ناتمام اعضای خود با صدای بلند بود، از جمله ارباب حلقههای تالکین و اثر در حال پیشرفت لوئیس، خارج از سیاره خاموش. جلسات دوستانه و سرگرمکننده بودند و تأثیر ماندگاری بر تالکین و لوئیس داشتند.
لوئیس همچنین در این زمان یک رمان تمثیلی، بازگشت زائر (1933)، را منتشر کرد که اشارهای به سفر زائر جان بانیان داشت، اگرچه این رمان با نقدهای متفاوتی روبرو شد.
حرفه دانشگاهی (1924-1963)
آثار علمی
- تمثیل عشق: مطالعهای در سنت قرون وسطایی (1936)
- مقدمهای بر بهشت گمشده (1942)
- الغای انسان (1943)
- معجزات (1947)
- تنه آرتوری (1948)
- جابجایی، و سایر سخنرانیها (1949)
- ادبیات انگلیسی در قرن شانزدهم به استثنای درام (1954)
- تأملاتی در باب مزامیر (1958)
- مطالعات در واژگان (1960)
- تجربهای در نقد (1961)
- آنها مقالهای خواستند: مقالات و سخنرانیها (1962)
لوئیس به مدت 29 سال به عنوان مدرس زبان و ادبیات انگلیسی در کالج مگدالن، آکسفورد، خدمت کرد. بیشتر آثار او در زبان انگلیسی حول محور اواخر قرون وسطی میچرخید. در سال 1935، او موافقت کرد که یک جلد برای تاریخ ادبیات انگلیسی آکسفورد در مورد ادبیات انگلیسی قرن شانزدهم بنویسد، که در هنگام انتشار در سال 1954 به یک اثر کلاسیک تبدیل شد. او همچنین جایزه یادبود گولانکز برای ادبیات را برای تمثیل عشق خود در سال 1937 دریافت کرد. مقدمه او بر بهشت گمشده تا به امروز تأثیرگذار باقی مانده است.

او به جان بتجمن شاعر، بید گریفیتس عارف، و راجر لنسلین گرین رماننویس و دیگران درس داد. در سال 1954، از او دعوت شد تا ریاست ادبیات قرون وسطی و رنسانس را در کالج مگدالن، کمبریج، بر عهده گیرد، اگرچه او تا زمان مرگش خانهای در آکسفورد نگه داشت و در تعطیلات آخر هفته و تعطیلات از آنجا بازدید میکرد.
جنگ جهانی دوم و دفاعیات مسیحی (1939-1945)
- سهگانه فضایی: خارج از سیاره خاموش (1938)
- نامههای اسکروتیپ (1942)
- دفاع از مسیحیت (1942)
- رفتار مسیحی (1943)
- سهگانه فضایی: پرلاندره (1943)
- فراتر از شخصیت (1944)
- سهگانه فضایی: آن نیروی مهیب (1945)
- طلاق بزرگ (1945)
- مسیحیت ناب: نسخه تجدید نظر شده و بسط یافته، با مقدمهای جدید، از سه کتاب، گفتگوهای رادیویی، رفتار مسیحی و فراتر از شخصیت (1952)
- چهار عشق (1960)
- آخرین شب جهان و مقالات دیگر (1960)
در سال 1930، برادران لوئیس و جین مور خانهای به نام "کورهها" در رایزینگهرست، درست خارج از آکسفورد، خریدند. در سال 1932، وارن از ارتش بازنشسته شد و با آنها نقل مکان کرد. در آغاز جنگ جهانی دوم، لوئیسها کودکانی را که از شهرهای بزرگ تخلیه شده بودند، پذیرفتند، که لوئیس بعدها اظهار داشت که این امر باعث شد تا قدردانی بیشتری از کودکان داشته باشد و الهامبخش اولین رمان از دنیای نارنیا، شیر، ساحره و کمد لباس (1950) شود.
لوئیس در این زمان در نویسندگی داستانی فعال بود. او سهگانه فضایی خود را به پایان رساند، که شخصیت اصلی آن تا حدودی بر اساس تالکین ساخته شده بود. این مجموعه به مسئله گناه و رستگاری انسان و همچنین ارائه جایگزینی برای روندهای علمی تخیلی انسانزدایی که لوئیس و دیگر Inklings در آن زمان در حال توسعه میدیدند، میپردازد.
در سال 1941، گاردین (یک روزنامه مذهبی که در سال 1951 انتشار آن متوقف شد) 31 عدد از «نامههای اسکروتیپ» لوئیس را در قسمتهای هفتگی منتشر کرد. هر نامه از یک شیطان ارشد، اسکروتیپ، به برادرزادهاش ورموود، یک وسوسهگر جوان، بود. این رمان نامهنگاری طنزآمیز و خندهدار که بعداً در سال 1942 با عنوان نامههای اسکروتیپ منتشر شد، به تالکین تقدیم شد.
از آنجایی که او در سن 40 سالگی نمیتوانست به ارتش بپیوندد، لوئیس در چندین برنامه رادیویی بیبیسی در مورد تعالیم مسیحی صحبت کرد و آنچه را که بسیاری از مردم آن را خدمتی عمومی مینامیدند، ارائه داد که به زمانی ناامیدکننده معنا میبخشید. این سخنرانیهای رادیویی با عنوان دفاع از مسیحیت (1942)، رفتار مسیحی (1943) و فراتر از شخصیت (1944) منتشر شد و بعداً در مسیحیت ناب (1952) گردآوری شد.
نارنیا (1950-1956)
- غافلگیری از شادی (1955)
- ماجراهای نارنیا: شیر، ساحره و کمد لباس (1950)
- ماجراهای نارنیا: شاهزاده کاسپین (1951)
- ماجراهای نارنیا: سفر کشتی سپیده پیما (1952)
- ماجراهای نارنیا: صندلی نقرهای (1953)
- ماجراهای نارنیا: اسب و پسرش (1954)
- ماجراهای نارنیا: خواهرزاده جادوگر (1955)
- ماجراهای نارنیا: آخرین نبرد (1956)
- تا زمانی که چهره داریم (1956)
در سال 1914، لوئیس با تصویر یک فاون که چتری و بستههایی را در یک جنگل برفی حمل میکرد، شاید از روزهایی که حیوانات انساننمای بوکسن را تصور میکرد، تحت تأثیر قرار گرفته بود. در سپتامبر 1939، پس از اینکه سه دانشآموز دختر برای زندگی به کورهها آمدند، لوئیس شروع به نوشتن شیر، ساحره و کمد لباس کرد. لوئیس اولین کتاب را به دخترخواندهاش لوسی بارفیلد (دختر اوون بارفیلد، یکی از اعضای Inkling) تقدیم کرد. این داستان در سال 1950 منتشر شد.

اگرچه در مورد تأثیر مسیحیت بر نارنیا و تطابق اسلان با عیسی مسیح بسیار صحبت شده است، اما لوئیس ادعا کرد که این مجموعه قرار نبوده تمثیلی باشد. نام نارنیا از شهر ایتالیایی نارنی گرفته شده است که به زبان لاتین Narnia نوشته میشود و لوئیس آن را در نقشهای از ایتالیای باستان یافته است. این کتابها بلافاصله بسیار محبوب شدند و تا به امروز یکی از محبوبترین مجموعههای کودکان باقی ماندهاند.
حتی قبل از موفقیت گسترده مجموعه رمانهایش، در سال 1951، به لوئیس افتخار فرمانده امپراتوری بریتانیا (CBE)، یکی از بالاترین جوایز برای مشارکت در هنر و علوم در بریتانیا، پیشنهاد شد. با این حال، لوئیس که نمیخواست با سیاست مرتبط شود، آن را رد کرد.
ازدواج (1956-1960)
- مشاهده یک اندوه (1961)
در سال 1956، لوئیس با جوی دیویدمن، نویسنده آمریکایی، به یک ازدواج مدنی رضایت داد. دیویدمن در یک خانواده یهودی اما بیخدا به دنیا آمد و به سرعت به عنوان یک کودک نابغه شناخته شد و از سنین پایین عاشق رمانهای فانتزی شد. او همسر اولش را در حزب کمونیست آمریکا ملاقات کرد، اما پس از یک ازدواج ناراضی و آزاردهنده از او جدا شد.
او و لوئیس مدتی با هم در ارتباط بودند و لوئیس در ابتدا او را به عنوان یک همتای فکری و یک دوست میدید. او موافقت کرد که با او ازدواج کند تا او بتواند در بریتانیا بماند. وقتی او به دلیل درد لگن به پزشک مراجعه کرد، سرطان استخوان در او تشخیص داده شد و این دو به هم نزدیکتر شدند. در نهایت، این رابطه به جایی رسید که آنها در سال 1957 به دنبال یک ازدواج مسیحی بودند، که در کنار بستر جوی انجام شد. هنگامی که سرطان او بهبود یافت، این زوج چندین سال را با هم لذت بردند و به زندگی خانوادگی با وارن لوئیس ادامه دادند. با این حال، هنگامی که سرطان او بازگشت، او در سال 1960 درگذشت. لوئیس به طور ناشناس دفتر خاطرات خود را در آن زمان در کتابی به نام مشاهده یک اندوه منتشر کرد، جایی که او به اندوهی اعتراف کرد که آنقدر بزرگ بود که باعث شد او به خدا شک کند، اما احساس خوشبختی میکرد که عشق واقعی را تجربه کرده است.
سالهای پایانی زندگی و مرگ (1960-1963)
در ژوئن 1961، لوئیس به نفریت مبتلا شد و ترم پاییز را در کمبریج مرخصی گرفت. در سال 1962، او به اندازه کافی احساس بهبودی کرد تا به تدریس ادامه دهد. وقتی در سال 1963 دوباره بیمار شد و دچار حمله قلبی شد، از سمت خود در کمبریج استعفا داد. او مبتلا به نارسایی مزمن کلیه تشخیص داده شد و در نوامبر 1963 درگذشت. او در هیدینگتون، آکسفورد، در کنار برادرش وارن به خاک سپرده شده است.
میراث
سی. اس. لوئیس به عنوان یکی از بنیانگذاران ژانر فانتزی شناخته میشود. او همچنان به عنوان یکی از مهمترین نویسندگان بریتانیا در نظر گرفته میشود و موضوع چندین زندگینامه بوده است.
میتوان لوئیس را به عنوان یک تأثیر اساسی در تمام ادبیات فانتزی مدرن، از هری پاتر گرفته تا بازی تاج و تخت، در نظر گرفت. فیلیپ پولمن، نویسنده نیروی اهریمنیاش، به دلیل خداناباوری صریحش تقریباً به عنوان یک ضد لوئیس دیده میشود. انتقاد از لوئیس از تبعیض جنسیتی (با تمرکز بر نقش سوزان در شیر، ساحره و کمد لباس)، نژادپرستی (جهان با الهام از عربی در اسب و پسرش) و تبلیغات مذهبی پنهان متغیر است. در حالی که خوانندگان لوئیس اغلب از زیربنای مسیحی بسیاری از آثارش شگفتزده میشوند، مجموعه نارنیا او یکی از محبوبترین آثار ادبیات کودک است. سه کتاب از این مجموعه به فیلمهای هالیوودی تبدیل شدهاند، از جمله شیر، ساحره و کمد لباس، شاهزاده کاسپین و سفر کشتی سپیدهپیما.
ازدواج او با جوی دیویدمن به الگویی برای فیلم بیبیسی، نمایشنامه و فیلم سینمایی Shadowlands تبدیل شد.
- بیوگرافی
- ادبیات کلاسیک
- ادبیات