چرا چیزهای آشنا را بیشتر دوست داریم؟ اثر مواجهه صرف در روانشناسی

مردی در یک گالری هنری به هنر انتزاعی نگاه می‌کند.
Mint Images / Getty Images

تا به حال به این فکر کرده‌اید که چرا گاهی ترجیح می‌دهید یک فیلم قدیمی و محبوب را دوباره تماشا کنید، به جای اینکه یک فیلم جدید را امتحان کنید؟ یا چرا در رستوران معمولاً همان غذای همیشگی را سفارش می‌دهید، به جای اینکه یک طعم جدید را تجربه کنید؟

روانشناسان معتقدند دلیل این ترجیح، پدیده‌ای به نام "اثر مواجهه صرف" است. این اثر به ما می‌گوید هرچه بیشتر با چیزی مواجه شویم، احتمال اینکه آن را دوست داشته باشیم بیشتر می‌شود.

نکات کلیدی اثر مواجهه صرف:

  • **تعریف:** اثر مواجهه صرف به این معناست که هرچه بیشتر با چیزی در گذشته مواجه شده باشیم، بیشتر آن را دوست خواهیم داشت.
  • **ناخودآگاه:** جالب اینجاست که این اثر حتی زمانی رخ می‌دهد که ما آگاهانه به خاطر نیاوریم که قبلاً آن چیز را دیده‌ایم.
  • **تئوری‌ها:** هنوز دلیل قطعی این پدیده مشخص نیست، اما دو نظریه اصلی وجود دارد: 1) مواجهه قبلی باعث کاهش احساس عدم اطمینان می‌شود. 2) پردازش چیزهای آشنا آسان‌تر است.

پژوهش‌های کلیدی در مورد اثر مواجهه صرف

رابرت زایانک، روانشناس اجتماعی، در سال 1968 مقاله‌ای مهم در مورد اثر مواجهه صرف منتشر کرد. فرضیه او این بود که صرفِ مواجهه مکرر با چیزی، برای ایجاد علاقه به آن کافی است. به گفته زایانک، افراد نیازی ندارند هنگام حضور در کنار یک شیء، پاداش یا نتیجه مثبتی را تجربه کنند؛ صرفاً قرار گرفتن در معرض شیء کافی است تا افراد آن را دوست داشته باشند.

برای آزمایش این فرضیه، زایانک از شرکت‌کنندگان خواست کلماتی را در یک زبان خارجی با صدای بلند بخوانند. او تعداد دفعاتی که شرکت‌کنندگان هر کلمه را می‌خواندند را تغییر داد (تا 25 تکرار). سپس، پس از خواندن کلمات، از شرکت‌کنندگان خواسته شد با پر کردن یک مقیاس رتبه‌بندی (که نشان می‌داد چقدر معنی کلمه را مثبت یا منفی می‌دانند) حدس بزنند معنی هر کلمه چیست. او دریافت که شرکت‌کنندگان کلماتی را که بیشتر گفته بودند، بیشتر دوست دارند، در حالی که کلماتی که اصلاً نخوانده بودند، رتبه منفی‌تری داشتند و کلماتی که 25 بار خوانده شده بودند، بالاترین رتبه را داشتند. صرفِ مواجهه با کلمه کافی بود تا شرکت‌کنندگان آن را بیشتر دوست داشته باشند.

مثالی از اثر مواجهه صرف

یکی از جاهایی که اثر مواجهه صرف به وضوح دیده می‌شود، تبلیغات است. زایانک در مقاله اصلی خود به اهمیت این اثر برای تبلیغ‌کنندگان اشاره کرده بود. این اثر توضیح می‌دهد که چرا دیدن یک تبلیغ چندین بار می‌تواند متقاعدکننده‌تر از دیدن آن فقط یک بار باشد. محصولی که "همانطور که در تلویزیون دیده‌اید" ممکن است در ابتدا احمقانه به نظر برسد، اما پس از دیدن چند بار دیگر تبلیغ، شروع به فکر کردن به خرید آن می‌کنید.

البته، یک نکته مهم وجود دارد: اثر مواجهه صرف برای چیزهایی که در ابتدا از آنها خوشمان نمی‌آید، اتفاق نمی‌افتد. بنابراین اگر واقعاً از یک آهنگ تبلیغاتی که شنیده‌اید متنفر هستید، شنیدن بیشتر آن باعث نمی‌شود که به طور غیرقابل توضیحی به محصول تبلیغ‌شده جذب شوید.

اثر مواجهه صرف چه زمانی رخ می‌دهد؟

از زمان مطالعه اولیه زایانک، محققان متعددی اثر مواجهه صرف را بررسی کرده‌اند. آنها دریافتند که علاقه ما به طیف گسترده‌ای از چیزها (از جمله تصاویر، صداها، غذاها و بوها) می‌تواند با مواجهه مکرر افزایش یابد، که نشان می‌دهد این اثر محدود به یک حس خاص نیست. علاوه بر این، مشخص شده که اثر مواجهه صرف هم در مطالعات با شرکت‌کنندگان انسانی و هم در مطالعات با حیوانات غیرانسانی رخ می‌دهد.

یکی از جالب‌ترین یافته‌های این تحقیقات این است که حتی نیازی نیست افراد آگاهانه متوجه یک شیء شوند تا اثر مواجهه صرف رخ دهد. در یکی از پژوهش‌ها، زایانک و همکارانش آزمایش کردند که وقتی تصاویر به صورت ناخودآگاه به شرکت‌کنندگان نشان داده می‌شوند، چه اتفاقی می‌افتد. تصاویر برای کمتر از یک ثانیه به شرکت‌کنندگان نشان داده می‌شدند - به اندازه‌ای سریع که شرکت‌کنندگان نمی‌توانستند تشخیص دهند چه تصویری به آنها نشان داده شده است. محققان دریافتند که شرکت‌کنندگان تصاویر را زمانی که قبلاً آنها را دیده بودند، بیشتر دوست داشتند (در مقایسه با تصاویر جدید). علاوه بر این، شرکت‌کنندگانی که مکرراً یک مجموعه تصویر مشابه به آنها نشان داده شده بود، گزارش دادند که در حالت روحی مثبت‌تری قرار دارند (در مقایسه با شرکت‌کنندگانی که فقط یک بار هر تصویر را دیدند). به عبارت دیگر، نمایش ناخودآگاه یک مجموعه تصویر توانست بر ترجیحات و خلق و خوی شرکت‌کنندگان تأثیر بگذارد.

در یک مطالعه در سال 2017، روانشناس آر. متیو مونتویا و همکارانش یک فراتحلیل (meta-analysis) بر روی اثر مواجهه صرف انجام دادند - تحلیلی که نتایج مطالعات تحقیقاتی قبلی را با هم ترکیب می‌کرد - با مجموع بیش از 8000 شرکت‌کننده. محققان دریافتند که اثر مواجهه صرف واقعاً زمانی رخ می‌دهد که شرکت‌کنندگان مکرراً در معرض تصاویر قرار می‌گیرند، اما زمانی که شرکت‌کنندگان مکرراً در معرض صداها قرار می‌گیرند، این اتفاق نمی‌افتد (اگرچه محققان اشاره می‌کنند که این ممکن است به دلیل جزئیات خاص این مطالعات، مانند انواع صداهایی که محققان استفاده کردند، بوده باشد و برخی از مطالعات فردی نشان داده‌اند که اثر مواجهه صرف برای صداها نیز رخ می‌دهد). یکی دیگر از یافته‌های کلیدی این فراتحلیل این بود که شرکت‌کنندگان در نهایت پس از مواجهه مکرر زیاد، شروع به کمتر دوست داشتن اشیاء کردند. به عبارت دیگر، تعداد کمتری از مواجهه‌های مکرر باعث می‌شود چیزی را بیشتر دوست داشته باشید - اما اگر مواجهه‌های مکرر ادامه یابد، در نهایت ممکن است از آن خسته شوید.

توضیحاتی برای اثر مواجهه صرف

از زمان انتشار مقاله زایانک در مورد اثر مواجهه صرف، محققان چندین نظریه را برای توضیح علت این اثر پیشنهاد کرده‌اند. دو نظریه اصلی این هستند که مواجهه صرف باعث می‌شود احساس عدم اطمینان کمتری داشته باشیم و چیزی را که روانشناسان آن را "روانی ادراکی" می‌نامند، افزایش می‌دهد.

کاهش عدم اطمینان

به گفته زایانک و همکارانش، اثر مواجهه صرف به این دلیل رخ می‌دهد که قرار گرفتن مکرر در معرض یک شخص، تصویر یا شیء مشابه، عدم اطمینانی را که احساس می‌کنیم کاهش می‌دهد. بر اساس این ایده (مبتنی بر روانشناسی تکاملی)، ما برای احتیاط در برابر چیزهای جدید آماده شده‌ایم، زیرا می‌توانند برای ما خطرناک باشند. با این حال، وقتی بارها و بارها یک چیز را می‌بینیم و اتفاق بدی نمی‌افتد، شروع به درک این موضوع می‌کنیم که دلیلی برای ترس وجود ندارد. به عبارت دیگر، اثر مواجهه صرف به این دلیل رخ می‌دهد که ما نسبت به چیزی آشنا در مقایسه با چیزی که جدید است (و به طور بالقوه خطرناک)، احساس مثبت‌تری داریم.

به عنوان مثال، به همسایه‌ای فکر کنید که مرتباً در راهرو از کنار او رد می‌شوید، اما فراتر از تبادل تعارفات مختصر، برای صحبت کردن توقف نکرده‌اید. حتی اگر چیز قابل توجهی در مورد این شخص ندانید، احتمالاً تصور مثبتی از او دارید - فقط به این دلیل که او را به طور مرتب دیده‌اید و هرگز تعامل بدی نداشته‌اید.

روانی ادراکی

دیدگاه روانی ادراکی بر این ایده استوار است که وقتی قبلاً چیزی را دیده‌ایم، درک و تفسیر آن برای ما آسان‌تر است. به عنوان مثال، به تجربه تماشای یک فیلم پیچیده و تجربی فکر کنید. در اولین باری که فیلم را تماشا می‌کنید، ممکن است متوجه شوید که برای پیگیری اتفاقات و اینکه شخصیت‌ها چه کسانی هستند، تلاش می‌کنید و در نتیجه ممکن است از فیلم زیاد لذت نبرید. با این حال، اگر برای بار دوم فیلم را تماشا کنید، شخصیت‌ها و طرح داستان برای شما آشناتر خواهند بود: روانشناسان می‌گویند که شما در دومین تماشا، روانی ادراکی بیشتری را تجربه کرده‌اید.

بر اساس این دیدگاه، تجربه روانی ادراکی ما را در یک حالت روحی مثبت قرار می‌دهد. با این حال، لزوماً متوجه نمی‌شویم که به این دلیل در حال و هوای خوبی هستیم که در حال تجربه روانی هستیم: در عوض، ممکن است به سادگی فرض کنیم که به این دلیل در حال و هوای خوبی هستیم که از چیزی که به تازگی دیده‌ایم خوشمان آمده است. به عبارت دیگر، در نتیجه تجربه روانی ادراکی، ممکن است تصمیم بگیریم که در دومین تماشا، بیشتر از فیلم خوشمان آمده است.

در حالی که روانشناسان هنوز در مورد علت اثر مواجهه صرف بحث می‌کنند، به نظر می‌رسد که قرار گرفتن قبلی در معرض چیزی می‌تواند نحوه احساس ما نسبت به آن را تغییر دهد. و این ممکن است توضیح دهد که چرا، حداقل گاهی اوقات، تمایل داریم چیزهایی را ترجیح دهیم که از قبل برای ما آشنا هستند.

  • روانشناسی
  • علوم اجتماعی

روانشناسی