تاریخچه و مفاهیم جرم شناسی: از آغاز تا امروز

جرم شناسی، به عنوان یکی از شاخه های مهم علوم اجتماعی، به مطالعه علل، پیشگیری، اصلاح و تأثیرات جرم بر جامعه می پردازد. این علم از قرن هجدهم میلادی و با نگرانی هایی درباره بی عدالتی و خشونت در سیستم قضایی و زندان ها آغاز شد و به مرور زمان به یک حوزه چندرشته ای تبدیل شد که هدف آن شناسایی ریشه های جرم و توسعه روش های مؤثر برای پیشگیری و مقابله با آن است. از نظریه های اولیه که بر ویژگی های فیزیکی و روانی مجرمان تمرکز داشتند تا رویکردهای مدرن که عوامل اجتماعی و محیطی را بررسی می کنند، جرم شناسی همواره در حال تکامل بوده است. در این محتوا، به تاریخچه، مفاهیم کلیدی و نظریه های مهم جرم شناسی از گذشته تا امروز پرداخته می شود.
مفاهیم پایه جرم شناسی
جرم شناسی به عنوان یک حوزه علمی، به مطالعه جرم و مجرمان می پردازد و تلاش می کند تا علل ارتکاب جرم، تأثیرات آن بر جامعه، روش های پیشگیری و اصلاح مجرمان را بررسی کند. این علم نه تنها به تحلیل رفتارهای مجرمانه می پردازد، بلکه نوسانات نرخ جرم را نیز در ارتباط با تغییرات اجتماعی و شیوه های اجرای قانون مورد مطالعه قرار می دهد.
جرم شناسان، که در حوزه های مختلفی مانند اجرای قانون، تحقیقات دولتی و دانشگاهی فعالیت می کنند، از ابزارهای پیشرفته علمی مانند تحلیل DNA، مطالعه اثر انگشت و سم شناسی برای کشف و پیشگیری از جرم استفاده می کنند. هدف اصلی آن ها درک عمیق تر از عوامل روان شناختی و جامعه شناختی است که برخی افراد را بیشتر از دیگران مستعد ارتکاب جرم می کند.
یکی از مفاهیم کلیدی در جرم شناسی، بررسی ویژگی های شخصیتی منحرف است. از دیدگاه روان شناختی، جرم شناسان تلاش می کنند تا توضیح دهند که چگونه برخی ویژگی های شخصیتی، مانند نیاز مداوم به ارضای خواسته ها، ممکن است منجر به رفتارهای مجرمانه شود. آن ها همچنین فرآیندهایی را مطالعه می کنند که از طریق آن ها افراد این ویژگی ها را کسب می کنند و چگونه می توان پاسخ های مجرمانه به این ویژگی ها را کنترل کرد.
علاوه بر این، نظریه های جامعه شناختی جرم شناسی نشان می دهند که جرم خواهی می تواند پاسخی طبیعی به برخی تجربیات اجتماعی باشد. این نظریه ها بر این باورند که شرایط اجتماعی خاص می توانند افراد را به سمت ارتکاب جرم سوق دهند. به طور کلی، جرم شناسی به عنوان یک علم چندوجهی، تلاش می کند تا با ترکیب دانش روان شناسی، جامعه شناسی و علوم زیستی، به درک جامع تری از پدیده جرم دست یابد.
تاریخچه جرم شناسی در اروپا
تاریخچه جرم شناسی به قرن هجدهم میلادی در اروپا بازمی گردد، زمانی که نگرانی هایی درباره بی عدالتی، خشونت و ناکارآمدی سیستم زندان ها و دادگاه های کیفری مطرح شد. در این دوره، گروهی از انسان دوستان و اصلاح طلبان، مانند سزار بکاریا، حقوقدان ایتالیایی، و سِر ساموئل رومیلی، وکیل بریتانیایی، تلاش کردند تا سیستم قضایی و اصلاحی را بهبود بخشند. هدف اصلی آن ها کاهش استفاده از مجازات اعدام، انسانی تر کردن زندان ها و الزام قضات به رعایت اصول دادرسی عادلانه بود.
در اوایل قرن نوزدهم، اولین گزارش های آماری سالانه درباره جرم در فرانسه منتشر شد. آدولف کتله، ریاضیدان و جامعه شناس بلژیکی، از اولین کسانی بود که این آمار را تحلیل کرد. او الگوهای تکراری در داده ها، مانند انواع جرایم، تعداد متهمان، میزان محکومیت ها و توزیع مجرمان بر اساس سن و جنسیت را شناسایی کرد. کتله به این نتیجه رسید که باید نظمی در این پدیده ها وجود داشته باشد و بعدها استدلال کرد که عوامل اجتماعی ریشه اصلی رفتارهای مجرمانه هستند.

در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، سزار لومبروزو، پزشک ایتالیایی و پدر جرم شناسی مدرن، با مطالعه ویژگی های فیزیکی و روانی مجرمان، تلاش کرد تا علل ارتکاب جرم را درک کند. لومبروزو ابتدا به این نتیجه رسید که جرم خواهی یک ویژگی ارثی است و مجرمان دارای ویژگی های فیزیکی خاصی مانند چشمان نزدیک به هم یا تومورهای مغزی هستند. او این افراد را "مجرمان مادرزادی" نامید و معتقد بود که آن ها به دلیل عدم تکامل طبیعی، بیشتر مستعد ارتکاب جرم هستند.
اگرچه نظریه های لومبروزو بعدها توسط جامعه شناسان مورد انتقاد قرار گرفتند، اما تلاش های او برای شناسایی علل جرم، پایه ای برای جرم شناسی مدرن شد. امروزه، جرم شناسی به عنوان یک علم چندرشته ای، به بررسی عوامل زیستی، روانی و اجتماعی مؤثر در جرم می پردازد و تلاش می کند تا راه حل های مؤثری برای پیشگیری و مقابله با آن ارائه دهد.
نظریه های زیست شناختی جرم
نظریه های زیست شناختی جرم از قدیمی ترین تلاش ها برای شناسایی علل رفتارهای مجرمانه هستند. این نظریه ها بر این باورند که برخی ویژگی های زیستی، مانند ژنتیک، اختلالات روانی یا شرایط فیزیکی، می توانند تعیین کننده تمایل افراد به ارتکاب جرم باشند. این رویکردها سعی می کنند تا ارتباط بین عوامل زیستی و رفتارهای مجرمانه را بررسی کنند.
نظریه کلاسیک
نظریه کلاسیک جرم شناسی که در دوره روشنگری شکل گرفت، بیشتر بر مجازات عادلانه و انسانی جرایم تمرکز داشت تا بر علل آن. نظریه پردازان کلاسیک معتقد بودند که انسان ها دارای اراده آزاد هستند و به عنوان موجوداتی حسابگر، به طور طبیعی از رفتارهایی که باعث درد و رنج می شود، اجتناب می کنند. آن ها بر این باور بودند که تهدید به مجازات می تواند بسیاری از افراد را از ارتکاب جرم بازدارد.
نظریه پوزیتیویستی
نظریه پوزیتیویستی جرم شناسی، که توسط سزار لومبروزو در اوایل قرن بیستم مطرح شد، پیش فرض نظریه کلاسیک مبنی بر انتخاب عقلانی افراد برای ارتکاب جرم را رد کرد. به جای آن، پوزیتیویست ها معتقد بودند که برخی ناهنجاری های زیستی، روانی یا جامعه شناختی، علت اصلی رفتارهای مجرمانه هستند. لومبروزو در نظریه خود به مفهوم "مجرمان مادرزادی" اشاره کرد و ادعا کرد که این افراد دارای ویژگی های فیزیکی خاصی هستند که آن ها را مستعد جرم می کند.
نظریه عمومی جرم
نظریه عمومی جرم، که توسط لومبروزو مطرح شد، مفهوم "آتاویسم" (بازگشت به گذشته تکاملی) را معرفی کرد. این نظریه ادعا می کرد که مجرمان دارای ویژگی های فیزیکی مشابه با اجداد اولیه انسان و میمون ها هستند و به دلیل این شباهت ها، بیشتر احتمال دارد که برخلاف قوانین جامعه متمدن رفتار کنند. اگرچه این نظریه بعدها توسط جامعه شناسان مورد انتقاد قرار گرفت، اما تأثیر قابل توجهی بر توسعه جرم شناسی مدرن داشت.

اگرچه نظریه های زیست شناختی جرم در ابتدا مورد استقبال قرار گرفتند، اما به مرور زمان با انتقادات زیادی مواجه شدند. با این حال، این نظریه ها پایه ای برای درک بهتر نقش عوامل زیستی در رفتارهای مجرمانه فراهم کردند و به توسعه جرم شناسی مدرن کمک شایانی کردند.
نظریه های جامعه شناختی جرم
نظریه های جامعه شناختی جرم بر این باورند که عوامل اجتماعی و محیطی نقش مهمی در شکل گیری رفتارهای مجرمانه دارند. این نظریه ها معتقدند که افراد به دلیل فشارهای اجتماعی، شرایط اقتصادی و فرهنگی خاص، ممکن است به سمت ارتکاب جرم سوق داده شوند. در ادامه به برخی از مهم ترین نظریه های جامعه شناختی جرم می پردازیم.
نظریه انتقال فرهنگی
نظریه انتقال فرهنگی، که در اوایل قرن بیستم مطرح شد، بر این ایده استوار است که رفتارهای مجرمانه از نسلی به نسل دیگر منتقل می شوند. این نظریه بیان می کند که در برخی مناطق شهری، باورها و ارزش های فرهنگی خاصی وجود دارد که باعث تداوم سنت های مجرمانه می شود. به عبارت دیگر، فرزندان از والدین خود یاد می گیرند که چگونه مرتکب جرم شوند و این چرخه ادامه می یابد.
نظریه فشار
نظریه فشار، که توسط رابرت کی. مرتون در سال ۱۹۳۸ ارائه شد، بیان می کند که برخی فشارهای اجتماعی، مانند ناتوانی در دستیابی به اهداف مورد قبول جامعه (مانند موفقیت مالی)، می توانند افراد را به سمت ارتکاب جرم سوق دهند. مرتون معتقد بود که احساس ناامیدی و خشم ناشی از این فشارها، افراد را وادار می کند تا برای رسیدن به اهداف خود از راه های غیرقانونی استفاده کنند.
نظریه بی سازمانی اجتماعی
نظریه بی سازمانی اجتماعی، که پس از جنگ جهانی دوم توسعه یافت، بر این باور است که ویژگی های جامعه شناختی محله های مسکونی، نقش مهمی در شکل گیری رفتارهای مجرمانه دارند. این نظریه بیان می کند که در محله های محروم، جوانان در معرض فرهنگ های فرعی قرار می گیرند که رفتارهای مجرمانه را ترویج می کنند و آن ها را برای آینده ای پر از جرم آماده می کنند.
نظریه برچسب زنی
نظریه برچسب زنی، که در دهه ۱۹۶۰ مطرح شد، بر این ایده استوار است که رفتار افراد ممکن است تحت تأثیر برچسب هایی باشد که جامعه به آن ها می زند. به عنوان مثال، اگر فردی به طور مداوم به عنوان "مجرم" شناخته شود، ممکن است این برچسب باعث شود که دیگران با او به گونه ای رفتار کنند که او را به سمت رفتارهای مجرمانه بیشتر سوق دهد. امروزه، این نظریه اغلب با پدیده هایی مانند پروفایلینگ نژادی در اجرای قانون مرتبط است.
نظریه فعالیت های روزمره
نظریه فعالیت های روزمره، که در سال ۱۹۷۹ توسعه یافت، بیان می کند که وقتی مجرمان با انگیزه با قربانیان یا اهداف آسیب پذیر مواجه می شوند، احتمال وقوع جرم افزایش می یابد. این نظریه همچنین نشان می دهد که برخی از فعالیت های روزمره افراد، مانند رها کردن ماشین های قفل نشده، آن ها را به هدف مناسبی برای مجرمان تبدیل می کند.
نظریه پنجره های شکسته
نظریه پنجره های شکسته، که در سال ۱۹۸۲ به عنوان بخشی از جنبش پلیس جامعه محور معرفی شد، بیان می کند که علائم آشکار جرم، رفتارهای ضداجتماعی و بی نظمی در مناطق شهری، محیطی ایجاد می کند که جرایم جدی تر را تشویق می کند. این نظریه پیشنهاد می کند که اجرای قوانین در مورد جرایم کوچک، مانند تخریب اموال عمومی، می تواند از وقوع جرایم بزرگ تر جلوگیری کند.
نظریه های جامعه شناختی جرم به ما کمک می کنند تا درک بهتری از نقش عوامل اجتماعی در شکل گیری رفتارهای مجرمانه داشته باشیم و راه حل های مؤثری برای پیشگیری از جرم ارائه دهیم.
جرم شناسی مدرن در ایالات متحده
جرم شناسی مدرن در ایالات متحده از سال ۱۹۰۰ تا ۲۰۰۰ در سه مرحله اصلی تکامل یافت. هر یک از این مراحل، رویکردها و نظریه های جدیدی را به همراه داشت که به درک بهتر از جرم و رفتارهای مجرمانه کمک کردند.
عصر طلایی پژوهش (۱۹۰۰–۱۹۳۰)
در این دوره، جرم شناسی تحت تأثیر رویکرد چندعاملی قرار گرفت. این رویکرد بیان می کند که جرم نتیجه ترکیبی از عوامل مختلف است و نمی توان آن را به سادگی با یک نظریه کلی توضیح داد. پژوهش های این دوره بر شناسایی عوامل متعدد مؤثر در جرم، از جمله عوامل اجتماعی، اقتصادی و روانی متمرکز بود.
عصر طلایی نظریه (۱۹۳۰–۱۹۶۰)
در این دوره، نظریه های جرم شناسی تحت سلطه نظریه فشار رابرت کی. مرتون قرار گرفت. مرتون معتقد بود که فشار برای دستیابی به اهداف اجتماعی مانند موفقیت مالی (معروف به "رویای آمریکایی")، می تواند افراد را به سمت ارتکاب جرم سوق دهد. این نظریه تأثیر قابل توجهی بر درک جامعه از علل جرم داشت و به توسعه رویکردهای جدید در جرم شناسی کمک کرد.
دوره آزمایش عملی نظریه ها (۱۹۶۰–۲۰۰۰)
در این دوره، نظریه های جرم شناسی به طور گسترده در دنیای واقعی آزمایش شدند. پژوهش های این دوره از روش های تجربی برای بررسی صحت نظریه ها استفاده کردند و به توسعه نظریه های مبتنی بر شواهد منجر شدند. این پژوهش ها پایه ای برای رویکردهای مدرن در جرم شناسی، مانند پلیس جامعه محور و پلیس پیش بینانه، فراهم کردند.

جرم شناسی مدرن در ایالات متحده به عنوان یک حوزه چندرشته ای، از علوم طبیعی و اجتماعی برای درک بهتر ماهیت جرم و مجرمان استفاده می کند. امروزه، جرم شناسان در حوزه های مختلفی مانند اجرای قانون، تحقیقات دولتی و دانشگاهی فعالیت می کنند و از فناوری های پیشرفته برای پیشگیری و مقابله با جرم استفاده می کنند.
آموزش رسمی جرم شناسی
آموزش رسمی جرم شناسی به عنوان یک رشته دانشگاهی مستقل، در قرن بیستم آغاز شد. این حوزه از علم، به مطالعه ماهیت جرم، علل آن، اثربخشی قوانین کیفری و عملکرد نهادهای اجرای قانون و اصلاح و تربیت می پردازد. در ادامه به تاریخچه و تحولات آموزش جرم شناسی می پردازیم.
شروع آموزش جرم شناسی
آموزش جرم شناسی به عنوان یک رشته مستقل در سال ۱۹۲۰ و با انتشار اولین کتاب درسی جرم شناسی به زبان انگلیسی توسط موریس پارملی، جامعه شناس آمریکایی، آغاز شد. این کتاب با عنوان ساده "جرم شناسی"، پایه ای برای تدریس این رشته در دانشگاه ها فراهم کرد.
تأسیس اولین مدرسه جرم شناسی
در سال ۱۹۵۰، آگوست ولمر، رئیس سابق پلیس برکلی کالیفرنیا، اولین مدرسه جرم شناسی را در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی تأسیس کرد. هدف این مدرسه، آموزش دانشجویان برای تبدیل شدن به جرم شناسان حرفه ای بود. ولمر به عنوان یکی از پیشگامان جرم شناسی مدرن، نقش مهمی در توسعه این رشته ایفا کرد.

ماهیت جرم و مجرمان
جرم شناسی مدرن به مطالعه ماهیت جرم و مجرمان، علل جرم، اثربخشی قوانین کیفری و عملکرد نهادهای اجرای قانون و اصلاح و تربیت می پردازد. این رشته از علوم طبیعی و اجتماعی برای تفکیک پژوهش های نظری از پژوهش های کاربردی و رویکردهای آماری از رویکردهای شهودی استفاده می کند.
فناوری های پیشرفته در جرم شناسی
امروزه، جرم شناسان در حوزه های مختلفی مانند اجرای قانون، تحقیقات دولتی، شرکت�های خصوصی و دانشگاه ها فعالیت می کنند. آن ها از فناوری های پیشرفته مانند تشخیص چهره دیجیتال، تحلیل DNA و روش های پیش بینانه برای درک بهتر ماهیت، علل و تأثیرات جرم استفاده می کنند. جرم شناسان همچنین با نهادهای قانون گذاری محلی، ایالتی و فدرال همکاری می کنند تا سیاست های مؤثری برای مقابله با جرم و مجازات طراحی کنند.
آموزش جرم شناسی به عنوان یک رشته دانشگاهی، نقش مهمی در تربیت متخصصانی دارد که می توانند با استفاده از دانش و فناوری های روز، به پیشگیری و مقابله با جرم کمک کنند.
نظریه های جرم شناسی مدرن
نظریه های جرم شناسی مدرن بر رفتار مجرمانه و عوامل زیست شناختی و جامعه شناختی مؤثر در افزایش نرخ جرم تمرکز دارند. همان طور که جامعه در طول تاریخ جرم شناسی تغییر کرده است، نظریه های این حوزه نیز تکامل یافته اند. در ادامه به برخی از مهم ترین نظریه های جرم شناسی مدرن می پردازیم.
نظریه های زیست شناختی جرم
نظریه های زیست شناختی جرم، که از قدیمی ترین تلاش ها برای شناسایی علل جرم هستند، بر این باورند که برخی ویژگی های زیستی مانند ژنتیک، اختلالات روانی یا شرایط فیزیکی، تعیین کننده تمایل افراد به ارتکاب جرم هستند. این نظریه ها شامل موارد زیر می شوند:
- نظریه کلاسیک: این نظریه بر مجازات عادلانه و انسانی جرایم تمرکز دارد و معتقد است که تهدید به مجازات می تواند افراد را از ارتکاب جرم بازدارد.
- نظریه پوزیتیویستی: این نظریه بیان می کند که ناهنجاری های زیستی، روانی یا جامعه شناختی علت اصلی رفتارهای مجرمانه هستند.
- نظریه عمومی جرم: این نظریه مفهوم "آتاویسم" (بازگشت به گذشته تکاملی) را معرفی می کند و معتقد است که مجرمان دارای ویژگی های فیزیکی مشابه با اجداد اولیه انسان هستند.
نظریه های جامعه شناختی جرم
نظریه های جامعه شناختی جرم بر این باورند که عوامل اجتماعی و محیطی نقش مهمی در شکل گیری رفتارهای مجرمانه دارند. برخی از مهم ترین نظریه های جامعه شناختی عبارتند از:
- نظریه انتقال فرهنگی: این نظریه بیان می کند که رفتارهای مجرمانه از نسلی به نسل دیگر منتقل می شوند.
- نظریه فشار: این نظریه معتقد است که فشار برای دستیابی به اهداف اجتماعی، افراد را به سمت ارتکاب جرم سوق می دهد.
- نظریه بی سازمانی اجتماعی: این نظریه بر نقش محله های محروم در شکل گیری رفتارهای مجرمانه تأکید می کند.
- نظریه برچسب زنی: این نظریه بیان می کند که برچسب های اجتماعی می توانند رفتار افراد را تحت تأثیر قرار دهند.
- نظریه فعالیت های روزمره: این نظریه بیان می کند که برخی فعالیت های روزمره افراد را به هدف مناسبی برای مجرمان تبدیل می کند.
- نظریه پنجره های شکسته: این نظریه معتقد است که بی نظمی و علائم آشکار جرم در مناطق شهری، جرایم جدی تر را تشویق می کند.
نظریه های جرم شناسی مدرن به ما کمک می کنند تا درک بهتری از علل و عوامل مؤثر در جرم داشته باشیم و راه حل های مؤثری برای پیشگیری و مقابله با آن ارائه دهیم.