آیا شبیهسازی دایناسورها امکانپذیر است؟

چند سال پیش، شاید با یک خبر به ظاهر واقعی در اینترنت مواجه شده باشید: "دانشمندان بریتانیایی دایناسور را شبیهسازی کردند." این خبر از تولد یک بچه آپاتوسوروس به نام "اسپات" خبر میداد که ظاهراً در دانشکده دامپزشکی دانشگاه جان مور لیورپول نگهداری میشد. آنچه این خبر را آزاردهنده میکرد، "عکس" واقعی به نظر رسیدن یک بچه سوروپاد بود که کمی شبیه نوزاد ترسناک فیلم کلاسیک "کلهپاککن" دیوید لینچ بود. نیازی به گفتن نیست، این "خبر" یک فریب کامل بود، هرچند بسیار سرگرمکننده.
پارک ژوراسیک اصلی همه چیز را بسیار آسان جلوه داد: در یک آزمایشگاه دورافتاده، تیمی از دانشمندان DNA را از روده پشههای صد میلیون ساله که در کهربا سنگ شده بودند، استخراج میکنند (ایده این است که این حشرات موذی، البته، قبل از مرگ از خون دایناسورها تغذیه میکردند). DNA دایناسور با DNA قورباغه ترکیب میشود (انتخابی عجیب، با توجه به اینکه قورباغهها دوزیستان هستند نه خزندگان)، و سپس، با یک فرآیند مرموز که احتمالاً برای درک بیننده معمولی فیلم بسیار دشوار است، نتیجه یک دیلوفوسوروس زنده، نفسکش و کاملاً نادرست به تصویر کشیده شده است که مستقیماً از دوره ژوراسیک بیرون آمده است.
اما در زندگی واقعی، شبیهسازی یک دایناسور بسیار، بسیار دشوارتر خواهد بود. این امر مانع از آن نشده است که یک میلیاردر استرالیایی عجیب و غریب، کلایو پالمر، اخیراً برنامههای خود را برای شبیهسازی دایناسورها برای یک پارک ژوراسیک واقعی در استرالیا اعلام کند. آیا پالمر کمی عجیب است، یا اینکه او به نوعی بر چالش علمی شبیهسازی دایناسورها تسلط یافته است؟ بیایید نگاهی دقیقتر به آنچه در این زمینه دخیل است بیندازیم.
چگونه یک دایناسور را شبیهسازی کنیم، گام اول: به دست آوردن ژنوم دایناسور
DNA - مولکولی که تمام اطلاعات ژنتیکی یک موجود زنده را رمزگذاری میکند - ساختاری بسیار پیچیده و به راحتی شکستنی دارد که از میلیونها "جفت باز" تشکیل شده است که به ترتیب خاصی به هم متصل شدهاند. واقعیت این است که استخراج یک رشته کامل DNA دست نخورده حتی از یک ماموت پشمالوی 10000 ساله که در یخبندان دائمی منجمد شده باشد، بسیار دشوار است. تصور کنید شانس برای یک دایناسور، حتی یک دایناسور بسیار خوب فسیلشده که بیش از 65 میلیون سال در رسوبات محصور شده باشد، چقدر است! پارک ژوراسیک ایده درستی در مورد استخراج DNA داشت. مشکل این است که DNA دایناسور به طور کامل تخریب میشود، حتی در محدودههای نسبتاً جدا شده شکم فسیلشده یک پشه، در طول دورههای زمینشناسی.
بهترین چیزی که میتوانیم به طور منطقی امیدوار باشیم - و حتی این هم یک امید واهی است - بازیابی قطعات پراکنده و ناقص DNA یک دایناسور خاص است که شاید یک یا دو درصد از کل ژنوم آن را تشکیل دهد. سپس، استدلال محتمل این است که ما میتوانیم این قطعات DNA را با پیوند دادن رشتههایی از کد ژنتیکی به دست آمده از نوادگان امروزی دایناسورها، یعنی پرندگان، بازسازی کنیم. اما کدام گونه پرنده؟ چه مقدار از DNA آن؟ و بدون داشتن هیچ تصوری از اینکه یک ژنوم کامل دیپلودوکوس چگونه به نظر میرسد، چگونه میتوانیم بفهمیم که بقایای DNA دایناسور را کجا قرار دهیم؟
چگونه یک دایناسور را شبیهسازی کنیم، گام دوم: یافتن یک میزبان مناسب
آماده ناامیدی بیشتر هستید؟ یک ژنوم دستنخورده دایناسور، حتی اگر به طور معجزهآسایی کشف یا مهندسی شود، به خودی خود برای شبیهسازی یک دایناسور زنده و نفسکش کافی نخواهد بود. شما نمیتوانید صرفاً DNA را به، مثلاً، یک تخم مرغ بارور نشده تزریق کنید، سپس بنشینید و منتظر بمانید تا آپاتوسوروس شما از تخم بیرون بیاید. واقعیت این است که اکثر مهرهداران برای رشد به یک محیط بیولوژیکی بسیار خاص نیاز دارند، و حداقل برای مدت کوتاهی، در یک بدن زنده (حتی یک تخم مرغ بارور شده یک یا دو روز را در لوله تخمدان مرغ مادر قبل از تخمگذاری میگذراند).
بنابراین "مادرخوانده" ایده آل برای یک دایناسور شبیهسازی شده چه خواهد بود؟ واضح است، اگر در مورد یک سرده در انتهای بزرگتر طیف صحبت میکنیم، به یک پرنده نسبتاً بزرگ نیاز داریم، فقط به این دلیل که بیشتر تخمهای دایناسور به طور قابل توجهی بزرگتر از بیشتر تخمهای مرغ بودند (این دلیل دیگری است که شما نمیتوانید یک بچه آپاتوسوروس را از یک تخم مرغ بیرون بیاورید؛ به اندازه کافی گنجایش ندارد). یک شترمرغ ممکن است مناسب باشد، اما اکنون آنقدر در یک شاخه فرضی دور شدهایم که میتوانیم شبیهسازی یک گاستورنیس یا آرژانتویس غولپیکر و منقرض شده شبیه پرنده را در نظر بگیریم (که ممکن است هنوز به سختی ممکن باشد، با توجه به برنامه علمی بحثبرانگیز معروف به احیای گونههای منقرض شده).
چگونه یک دایناسور را شبیهسازی کنیم، گام سوم: انگشتانتان (یا چنگالهایتان) را به امید موفقیت گره بزنید
بیایید شانس موفقیت در شبیهسازی یک دایناسور را در نظر بگیریم. روش رایج باروری مصنوعی در انسان را در نظر بگیرید - یعنی لقاح آزمایشگاهی (IVF). در این روش هیچ شبیهسازی یا دستکاری در مواد ژنتیکی انجام نمیشود، فقط تعداد زیادی اسپرم به یک تخمک منفرد وارد میشود، زیگوت حاصل در یک لوله آزمایش به مدت چند روز کشت داده میشود و جنین آماده به انتظار در رحم مادر کاشته میشود. حتی این تکنیک بیشتر از آنکه موفق شود، با شکست مواجه میشود. بیشتر اوقات، زیگوت به سادگی "نمیگیرد" و حتی کوچکترین ناهنجاری ژنتیکی باعث خاتمه طبیعی بارداری هفتهها یا ماهها پس از لانه گزینی میشود.
در مقایسه با IVF، شبیهسازی یک دایناسور تقریباً بینهایت پیچیدهتر است. ما به سادگی به محیط مناسبی که در آن جنین دایناسور بتواند رشد کند یا وسایلی برای استخراج تمام اطلاعات رمزگذاری شده در DNA دایناسور، به ترتیب صحیح و با زمانبندی مناسب، دسترسی نداریم. حتی اگر به طور معجزه آسایی تا کاشت یک ژنوم کامل دایناسور در یک تخم شترمرغ پیش برویم، جنین در بیشتر موارد به سادگی از رشد باز میماند. خلاصه داستان: تا زمانی که پیشرفتهای عمدهای در علم حاصل نشود، نیازی به رزرو سفر به پارک ژوراسیک استرالیا نیست. (خبر خوب اینکه ما خیلی به شبیهسازی یک ماموت پشمالو نزدیکتر هستیم، اگر این موضوع به نوعی رویاهای الهام گرفته از پارک ژوراسیک شما را برآورده کند.)