فرانک لوید رایت: زندگینامه معمار نابغه آمریکایی + سبک و آثار

پرتره سیاه و سفید فرانک لوید رایت در سال ۱۹۴۲

فرانک لوید رایت، متولد ۸ ژوئن ۱۸۶۷ در ویسکانسین، بی‌شک مشهورترین معمار تاریخ آمریکاست. او به خاطر ابداع سبک جدیدی از خانه‌های آمریکایی به نام "خانه‌های دشتی" (Prairie Houses) مورد ستایش قرار می‌گیرد. خانه‌های دشتی رایت، با طراحی ساده، کارآمد و افقی خود، راه را برای ظهور سبک خانه‌های رَنج (Ranch Style) در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ هموار کردند.

در طول ۷۰ سال فعالیت حرفه‌ای، رایت بیش از هزار ساختمان طراحی کرد که شامل خانه‌ها، دفاتر، کلیساها، مدارس، کتابخانه‌ها، پل‌ها و موزه‌ها می‌شود. نزدیک به ۵۰۰ طرح از این تعداد به مرحله اجرا رسید و بیش از ۴۰۰ ساختمان همچنان پابرجاست. بسیاری از آثار او، از جمله مشهورترین خانه‌اش به نام فالینگ‌واتر (Fallingwater) که در سال ۱۹۳۵ ساخته شد، امروزه به جاذبه‌های گردشگری تبدیل شده‌اند. خانه کافمن (Kaufmann Residence)، که بر روی یک نهر در جنگل‌های پنسیلوانیا بنا شده، برجسته‌ترین نمونه معماری ارگانیک رایت به شمار می‌رود. نوشته‌ها و طرح‌های رایت، معماران مدرنیست قرن بیستم را تحت تاثیر قرار داد و همچنان الهام‌بخش نسل‌های معمار در سراسر جهان است.

سال‌های نخستین: بذرهای خلاقیت

نکته جالب در مورد فرانک لوید رایت این است که او هرگز به مدرسه معماری نرفت. اما مادرش، با الهام از فلسفه مهدکودک فروبل، از طریق اشیاء ساده خلاقیت ساختاری او را تشویق می‌کرد. در کتاب خودنوشت رایت در سال ۱۹۳۲، او از اسباب‌بازی‌هایش یاد می‌کند – "شکل‌های ساختاری که با نخود و چوب‌های کوچک صاف ساخته می‌شدند"، "بلوک‌های چوبی افرا که با آن‌ها می‌شد ساخت... فرم به احساس تبدیل می‌شد." نوارهای رنگی و مربع‌های کاغذی و مقوایی همراه با بلوک‌های فروبل (که اکنون بلوک‌های لنگر نامیده می‌شوند) اشتهای او را برای ساختن تحریک می‌کردند.

رایت در کودکی در مزرعه عمویش در ویسکانسین کار می‌کرد و بعدها خود را یک "بومی آمریکایی" توصیف کرد – پسر بچه معصوم اما باهوشی که تحصیلاتش در مزرعه او را بصیرتر و واقع‌بین‌تر کرده بود. رایت در کتاب خودنوشتش نوشت: "از طلوع تا غروب آفتاب، هیچ چیز زیباتر از مراتع وحشی ویسکانسین وجود ندارد. و درختان در آنجا مانند ساختمان‌های مختلف و زیبایی ایستاده بودند، از انواع مختلف‌تر از تمام معماری‌های جهان. روزی این پسر یاد خواهد گرفت که راز تمام سبک‌ها در معماری همان رازی است که به درختان شخصیت می‌بخشد."

تحصیلات و کارآموزی: شکل‌گیری یک معمار

فرانک لوید رایت در ۱۵ سالگی به عنوان دانشجوی مهمان وارد دانشگاه ویسکانسین در مدیسون شد. از آنجا که دانشگاه رشته معماری نداشت، رایت به تحصیل در رشته مهندسی عمران پرداخت. اما به گفته خود رایت، "قلبش هرگز با این تحصیل همراه نشد."

رایت پیش از فارغ‌التحصیلی، دانشگاه را ترک کرد و به عنوان کارآموز در دو شرکت معماری در شیکاگو مشغول به کار شد. اولین کارفرمای او، دوست خانوادگی‌اش، معمار جوزف لیمان سیلسبی بود. اما در سال ۱۸۸۷، رایت جوان و بلندپرواز فرصتی یافت تا طرح‌های داخلی و تزئینات را برای شرکت معماری مشهورتر آدلر و سالیوان ترسیم کند. رایت، لوئیس سالیوان، معمار، را "استاد" و "Lieber Meister" (استاد عزیز) می‌نامید، زیرا ایده‌های سالیوان در تمام زندگی رایت تأثیرگذار بود.

سال‌های اوک پارک: شکوفایی خلاقیت و سبک دشتی

بین سال‌های ۱۸۸۹ و ۱۹۰۹، زندگی فرانک لوید رایت پر از اتفاقات مهم بود: ازدواج با کاترین "کیتی" توبین، تولد ۶ فرزند، جدایی از آدلر و سالیوان، تأسیس استودیوی شخصی در اوک پارک، ابداع سبک خانه‌های دشتی، نگارش مقاله تاثیرگذار "در دفاع از معماری" (۱۹۰۸) و دگرگونی دنیای معماری. در حالی که همسر جوانش به امور خانه رسیدگی می‌کرد و با ابزارهای کودکی معمار، یعنی اشکال کاغذی رنگی و بلوک‌های فروبل، به تدریس در مهدکودک مشغول بود، رایت به کارهای جانبی می‌پرداخت که اغلب به عنوان "خانه‌های قاچاقی" رایت شناخته می‌شدند، زیرا او همچنان در آدلر و سالیوان فعالیت داشت.

خانه رایت در حومه اوک پارک با کمک مالی سالیوان ساخته شد. با تبدیل شدن دفتر شیکاگو به طراح اصلی آسمان‌خراش‌ها به عنوان شکل جدیدی از معماری، کمیسیون‌های مسکونی به رایت واگذار شد. این دوره، زمان آزمایش رایت با طراحی بود - با کمک و نظر لوئیس سالیوان. به عنوان مثال، در سال ۱۸۹۰ این دو شیکاگو را ترک کردند تا روی یک کلبه تعطیلات در اوشن اسپرینگز، می سی سی پی کار کنند. اگرچه خانه چارنلی-نوروود در سال ۲۰۰۵ بر اثر طوفان کاترینا آسیب دید، اما بازسازی شده و به عنوان نمونه اولیه از آنچه به خانه دشتی تبدیل می‌شود، برای گردشگری بازگشایی شده است.

بسیاری از کارهای جانبی رایت برای کسب درآمد بیشتر، بازسازی‌ها بودند که اغلب دارای جزئیات سبک ملکه آن (Queen Anne) بودند. پس از چند سال کار با آدلر و سالیوان، سالیوان با کشف اینکه رایت در خارج از دفتر کار می‌کند، خشمگین شد. رایت جوان از سالیوان جدا شد و در سال ۱۸۹۳ دفتر شخصی خود را در اوک پارک افتتاح کرد.

از مهم‌ترین سازه‌های رایت در این دوره می‌توان به خانه وینسلو (۱۸۹۳)، اولین خانه دشتی فرانک لوید رایت؛ ساختمان اداری لارکین (۱۹۰۴)، "یک خزانه ضد حریق بزرگ" در بوفالو، نیویورک؛ بازسازی لابی روکری (۱۹۰۵) در شیکاگو؛ معبد بزرگ بتنی یونیتی (۱۹۰۸) در اوک پارک؛ و خانه دشتی که او را به یک ستاره تبدیل کرد، خانه روبی (۱۹۱۰) در شیکاگو، ایلینوی، اشاره کرد.

موفقیت، شهرت و رسوایی: زندگی پر فراز و نشیب

پس از ۲۰ سال زندگی آرام در اوک پارک، رایت تصمیماتی گرفت که تا به امروز دستمایه داستان‌ها و فیلم‌های دراماتیک بوده است. رایت در اتوبیوگرافی خود احساسش را در حدود سال ۱۹۰۹ این‌گونه توصیف می‌کند: "خسته بودم، کنترلم را روی کارم و حتی علاقه‌ام به آن از دست می‌دادم... نمی‌دانستم چه می‌خواهم... برای به دست آوردن آزادی درخواست طلاق دادم. که با تدبیر، رد شد." با این وجود، او بدون طلاق در سال ۱۹۰۹ به اروپا نقل مکان کرد و ماماه بورثویک چینی، همسر ادوین چینی، مهندس برق اوک پارک و مشتری رایت را با خود برد. فرانک لوید رایت همسر و ۶ فرزند خود را ترک کرد، ماماه (تلفظ: مِی-ما) همسر و ۲ فرزند خود را رها کرد، و هر دو برای همیشه اوک پارک را ترک کردند. روایت داستانی نانسی هوران در سال ۲۰۰۷ از رابطه آنها، "عاشق فرانک"، همچنان یکی از انتخاب‌های برتر در فروشگاه‌های هدیه رایت در سراسر آمریکا است.

اگرچه همسر ماماه او را از ازدواج آزاد کرد، اما همسر رایت تا سال ۱۹۲۲، مدت‌ها پس از قتل ماماه چینی، با طلاق موافقت نکرد. در سال ۱۹۱۱، این زوج به ایالات متحده بازگشتند و ساخت تالی‌سین (Taliesin) (۱۹۱۱-۱۹۲۵) را در اسپرینگ گرین، ویسکانسین آغاز کردند. او در اتوبیوگرافی خود نوشت: "حالا من خانه‌ای طبیعی می‌خواستم تا در آن زندگی کنم. باید خانه‌ای طبیعی وجود داشته باشد... بومی در روح و ساخت... شروع به ساخت تالی‌سین کردم تا پشتم به دیوار باشد و برای چیزی که دیدم باید برایش بجنگم، مبارزه کنم."

در مقطعی در سال ۱۹۱۴، ماماه در تالی‌سین بود در حالی که رایت در شیکاگو روی باغ‌های میدوی (Midway Gardens) کار می‌کرد. در غیاب رایت، آتش‌سوزی اقامتگاه تالی‌سین را ویران کرد و به طرز غم‌انگیزی جان چینی و شش نفر دیگر را گرفت. همانطور که رایت به یاد می‌آورد، یک خدمتکار مورد اعتماد "دیوانه شده بود، جان هفت نفر را گرفته و خانه را به آتش کشیده بود. در عرض سی دقیقه خانه و همه چیز در آن تا سنگ‌کاری یا زمین سوخته بود. نیمه زنده تالی‌سین به طور خشونت‌آمیزی در کابوس جنون‌آمیز شعله و قتل یک دیوانه از بین رفت."

تا سال ۱۹۱۴، فرانک لوید رایت به اندازه کافی به شهرت عمومی دست یافته بود که زندگی شخصی او به خوراک مقالات آبدار روزنامه‌ها تبدیل شد. به عنوان انحرافی از تراژدی دلخراش خود در تالی‌سین، رایت بار دیگر کشور را ترک کرد تا روی هتل امپریال (Imperial Hotel) (۱۹۱۵-۱۹۲۳) در توکیو، ژاپن کار کند. رایت در حالی که روی ساخت هتل امپریال (که در سال ۱۹۶۸ تخریب شد) مشغول بود، همزمان خانه هالیهاک (Hollyhock House) (۱۹۱۹-۱۹۲۱) را برای لوئیز بارنسدال، دوستدار هنر، در لس آنجلس، کالیفرنیا می‌ساخت. رایت که نمی‌خواست معماری‌اش تحت‌الشعاع قرار گیرد، رابطه شخصی دیگری را آغاز کرد، این بار با هنرمند، مائود میریام نوئل. رایت که هنوز از کاترین طلاق نگرفته بود، میریام را در سفرهایش به توکیو برد، که باعث شد جوهر بیشتری در روزنامه‌ها سرازیر شود. رایت پس از طلاق از همسر اولش در سال ۱۹۲۲، با میریام ازدواج کرد، که تقریباً بلافاصله باعث از بین رفتن رابطه‌شان شد.

رایت و میریام از سال ۱۹۲۳ تا ۱۹۲۷ رسماً ازدواج کردند، اما این رابطه در نظر رایت به پایان رسیده بود. بنابراین، در سال ۱۹۲۵ رایت صاحب فرزندی از اولگا ایوانوونا "اولگیوانا" لازوویچ، رقاصی از مونته‌نگرو شد. ایوانا لوید "پوسی" رایت تنها فرزند آنها با هم بود، اما این رابطه حتی بیشتر به خوراک روزنامه‌های زرد تبدیل شد. در سال ۱۹۲۶، رایت به دلیل آنچه شیکاگو تریبون "مشکلات زناشویی" او نامید، دستگیر شد. او دو روز را در زندان محلی گذراند و در نهایت به نقض قانون مان (Mann Act)، قانونی در سال ۱۹۱۰ که انتقال یک زن را به ایالت دیگر برای اهداف غیراخلاقی جرم‌انگاری می‌کرد، متهم شد.

در نهایت رایت و اولگیوانا در سال ۱۹۲۸ ازدواج کردند و تا زمان مرگ رایت در ۹ آوریل ۱۹۵۹ در سن ۹۱ سالگی با هم ماندند. او در اتوبیوگرافی خود نوشت: "فقط بودن با او قلبم را بالا می‌برد و روحیه‌ام را تقویت می‌کند، چه اوضاع سخت باشد چه خوب."

معماری رایت از دوره اولگیوانا از برجسته‌ترین آثار اوست. علاوه بر فالینگ‌واتر در سال ۱۹۳۵، رایت یک مدرسه مسکونی در آریزونا به نام تالی‌سین وست (Taliesin West) (۱۹۳۷) تأسیس کرد. یک پردیس کامل برای کالج فلوریدا ساترن (Florida Southern College) (۱۹۳۸-۱۹۵۰) در لیکلند، فلوریدا ایجاد کرد. طرح‌های معماری ارگانیک خود را با اقامتگاه‌هایی مانند وینگسپرد (Wingspread) (۱۹۳۹) در راسین، ویسکانسین گسترش داد. موزه نمادین مارپیچی گوگنهایم (Solomon R. Guggenheim Museum) (۱۹۴۳-۱۹۵۹) را در نیویورک ساخت و تنها کنیسه خود را در الکینز پارک، پنسیلوانیا، کنیسه بت شولوم (Beth Sholom Synagogue) (۱۹۵۹) به پایان رساند.

برخی از مردم فرانک لوید رایت را فقط به دلیل ماجراجویی‌های شخصی‌اش می‌شناسند - او سه بار ازدواج کرد و هفت فرزند داشت - اما سهم او در معماری عمیق است. کار او بحث‌برانگیز بود و زندگی خصوصی او اغلب موضوع شایعات بود. اگرچه کار او از اوایل سال ۱۹۱۰ در اروپا مورد ستایش قرار گرفت، اما تا سال ۱۹۴۹ جایزه‌ای از موسسه معماران آمریکا (AIA) دریافت نکرد.

چرا رایت مهم است؟

فرانک لوید رایت یک سنت‌شکن بود که هنجارها، قوانین و سنت‌های معماری و طراحی را شکست و این امر بر فرایندهای ساخت‌وساز برای نسل‌ها تأثیر گذاشت. او در اتوبیوگرافی خود نوشت: "هر معمار خوبی در واقعیت یک فیزیکدان است، اما در عمل، همانطور که هست، او باید یک فیلسوف و یک پزشک باشد." و او چنین بود.

رایت پیشگام یک معماری مسکونی بلند و کم‌ارتفاع به نام خانه دشتی بود که در نهایت به خانه رَنج (Ranch style) فروتنانه معماری آمریکایی اواسط قرن تبدیل شد. او با زوایای باز و دایره‌های ساخته‌شده با مصالح جدید آزمایش کرد و سازه‌هایی با اشکال غیرمعمول مانند فرم‌های مارپیچی از بتن ایجاد کرد. او مجموعه‌ای از خانه‌های کم‌هزینه را برای طبقه متوسط ​​توسعه داد که آن را اوسونین (Usonian) نامید. و شاید مهمتر از همه، فرانک لوید رایت نحوه تفکر ما در مورد فضای داخلی را تغییر داد.

در ادامه، از اتوبیوگرافی (۱۹۳۲)، فرانک لوید رایت را با زبان خودش در مورد مفاهیمی که او را مشهور کرد، می‌شنویم:

خانه‌های دشتی: پیوند معماری با طبیعت

رایت در ابتدا طرح‌های مسکونی خود را "دشتی" نمی‌نامید. آنها قرار بود خانه‌های جدید دشت باشند. در واقع، اولین خانه دشتی، خانه وینسلو، در حومه شیکاگو ساخته شد. فلسفه‌ای که رایت توسعه داد، محو کردن فضای داخلی و خارجی بود، به طوری که دکوراسیون و مبلمان داخلی خطوط بیرونی را تکمیل می‌کرد، که به نوبه خود زمین قرارگیری خانه را تکمیل می‌کرد.

"اولین کار در ساخت خانه جدید، خلاص شدن از شر اتاق زیر شیروانی و در نتیجه پنجره‌های سقفی است. از شر ارتفاعات کاذب بی‌فایده زیر آن خلاص شوید. بعد، از شر زیرزمین ناسالم خلاص شوید، بله قطعا - در هر خانه‌ای که در دشت ساخته می‌شود... من می‌توانستم تنها یک دودکش را ضروری ببینم. یک دودکش پهن و سخاوتمندانه، یا حداکثر دو عدد. اینها پایین نگه داشته می‌شدند روی سقف‌های با شیب ملایم یا شاید سقف‌های مسطح... با در نظر گرفتن یک انسان به عنوان مقیاس خود، کل خانه را از نظر ارتفاع پایین آوردم تا متناسب با یک فرد معمولی باشد - به عنوان مثال، قد ۵ فوت و ۸ اینچ و نیم. این قد خودم است... گفته شده است که اگر من سه اینچ بلندتر بودم... تمام خانه‌هایم از نظر تناسب کاملاً متفاوت بودند. احتمالا."

معماری ارگانیک: همزیستی انسان و طبیعت

رایت "حس پناهگاه را در ظاهر ساختمان دوست داشت، اما او "دشت را به طور غریزی به عنوان یک سادگی بزرگ دوست داشت - درختان، گل ها، خود آسمان، با تضاد هیجان انگیز." چگونه انسان به سادگی به خود پناه می دهد و بخشی از محیط می شود؟

"من این ایده را داشتم که صفحات افقی در ساختمان ها، آن صفحات موازی با زمین، خود را با زمین شناسایی می کنند - ساختمان را متعلق به زمین می کنند. من شروع کردم به عملی کردن این ایده."

"من به خوبی می دانستم که هیچ خانه ای نباید هرگز روی تپه یا روی چیز دیگری باشد. باید از خود تپه باشد. متعلق به آن. تپه و خانه باید با هم زندگی کنند و هر کدام برای دیگری خوشبخت تر باشند."

مصالح نوین ساختمانی: نگاهی تازه به مواد

"فولاد، شیشه، بتن مسلح یا زرهی، بزرگترین مصالح نوین بودند"، این را رایت نوشت. بتن یک ماده ساختمانی باستانی است که حتی توسط یونانیان و رومیان نیز استفاده می‌شد، اما بتن مسلح‌شده با فولاد (میلگرد) یک تکنیک جدید ساختمانی بود. رایت این روش‌های تجاری ساخت‌وساز را برای ساخت‌وساز مسکونی به کار گرفت، به ویژه طرح‌هایی را برای یک خانه ضد حریق در شماره ۱۹۰۷ مجله Ladies Home Journal تبلیغ کرد. رایت به ندرت در مورد فرآیند معماری و طراحی بدون اظهار نظر در مورد مصالح ساختمانی صحبت می‌کرد.

"بنابراین من شروع به مطالعه ماهیت مواد کردم، یاد گرفتم آنها را ببینم. اکنون یاد گرفتم آجر را به عنوان آجر، چوب را به عنوان چوب، و بتن یا شیشه یا فلز را ببینم. هر کدام را برای خود و همه را به همان شکل ببینم... هر ماده‌ای نیازمند دستکاری متفاوتی بود و امکانات استفاده‌ای داشت که مختص ماهیت خود بود. طرح‌های مناسب برای یک ماده اصلاً برای ماده دیگری مناسب نخواهد بود... البته، همانطور که اکنون می‌توانستم ببینم، هیچ معماری ارگانیکی نمی‌توانست وجود داشته باشد که در آن ماهیت مواد نادیده گرفته شده یا بد فهمیده شده باشد. چگونه می‌توانست وجود داشته باشد؟"

خانه‌های اوسونیان: معماری ارگانیک برای همه

ایده رایت این بود که فلسفه معماری ارگانیک خود را در یک ساختار ساده تقطیر کند که بتواند توسط صاحب خانه یا سازنده محلی ساخته شود. خانه‌های اوسونیان همگی شبیه به هم نیستند. به عنوان مثال، خانه کورتیس مایر یک طراحی منحنی "نیم‌دایره" است که درختی از طریق سقف آن رشد می‌کند. با این حال، با یک سیستم بلوک بتنی تقویت‌شده با میلگرد ساخته شده است - درست مانند سایر خانه‌های اوسونیان.

"تنها کاری که باید انجام دهیم این است که بلوک‌های بتنی را آموزش دهیم، آنها را اصلاح کنیم و همه را با فولاد در اتصالات به هم ببافیم و اتصالات را طوری بسازیم که بعد از نصب توسط کارگران معمولی و قرار دادن یک رشته فولادی در اتصالات داخلی، بتوانند توسط هر پسری پر از بتن شوند. به این ترتیب، دیوارها به صفحات نازک اما جامد تقویت‌شده تبدیل می‌شوند که به هر خواسته قابل تصوری برای الگو پاسخ می‌دهند. بله، کارگران معمولی می‌توانند همه این کارها را انجام دهند. البته، دیوارها را دو جداره خواهیم ساخت، یک دیوار رو به داخل و دیوار دیگر رو به بیرون، بنابراین فضاهای خالی پیوسته بین آنها ایجاد می‌شود، بنابراین خانه در تابستان خنک، در زمستان گرم و همیشه خشک خواهد بود."

ساخت و ساز کنسولی: تعادل و نوآوری در معماری

برج تحقیقاتی جانسون وکس (Johnson Wax Research Tower) (1950) در راسین، ویسکانسین، شاید پیشرفته‌ترین استفاده رایت از ساخت و ساز کنسولی باشد—هسته داخلی از هر یک از ۱۴ طبقه کنسولی پشتیبانی می‌کند و کل ساختمان بلند با شیشه پوشانده شده است. مشهورترین استفاده رایت از ساخت و ساز کنسولی در فالینگ‌واتر (Fallingwater) خواهد بود، اما این اولین مورد نبود.

"همانطور که در هتل امپریال در توکیو استفاده شد، این مهم‌ترین ویژگی ساخت و ساز بود که جان آن ساختمان را در زمین‌لرزه وحشتناک سال ۱۹۲۲ تضمین کرد. بنابراین، نه تنها یک زیبایی‌شناسی جدید، بلکه اثبات علمی بودن زیبایی‌شناسی، یک 'ثبات' اقتصادی بزرگ جدید حاصل از کشش فولاد اکنون قادر به ورود به ساخت و ساز ساختمان بود."

شکل‌پذیری: جریان سیال فرم

این مفهوم بر معماری مدرن و معماران، از جمله جنبش دی استایل (de Stijl) در اروپا تأثیر گذاشت. برای رایت، شکل‌پذیری در مورد ماده‌ای که ما به عنوان "پلاستیک" می‌شناسیم نبود، بلکه در مورد هر ماده‌ای بود که می‌توان آن را قالب‌گیری و شکل داد به عنوان "عنصری از پیوستگی". لوئیس سالیوان این کلمه را در رابطه با تزئینات به کار برد، اما رایت این ایده را فراتر برد، "در ساختار خود ساختمان". رایت پرسید: "حالا چرا نگذاریم دیوارها، سقف‌ها، کف‌ها به عنوان اجزای تشکیل دهنده یکدیگر دیده شوند، سطوح آنها در یکدیگر جریان یابند."

"بتن یک ماده پلاستیکی است - مستعد تأثیرگذاری تخیل."

نور طبیعی و تهویه طبیعی: عناصر حیاتی معماری

رایت به دلیل استفاده از پنجره‌های کلرستوری (clerestory windows) و پنجره‌های لولایی (casement windows) مشهور است، در مورد پنجره‌های لولایی رایت نوشت: "اگر وجود نداشت، باید آن را اختراع می‌کردم." او در واقع یک پنجره گوشه از شیشه فارسی‌بر (mitered glass) اختراع کرد و به پیمانکار ساخت خود گفت که اگر چوب را می‌توان فارسی‌بر کرد، چرا شیشه را نتوان فارسی‌بر کرد؟

"پنجره‌ها گاهی اوقات به عنوان تاکید داخلی بر شکل‌پذیری و افزایش حس فضای داخلی، در اطراف گوشه‌های ساختمان پیچیده می‌شدند."

طراحی شهری و آرمان‌شهر: دیدگاهی فراتر از ساختمان

همزمان با افزایش جمعیت آمریکا در قرن بیستم، معماران از فقدان برنامه‌ریزی توسط توسعه‌دهندگان ناراحت بودند. رایت طراحی و برنامه‌ریزی شهری را نه تنها از مربی خود، لوئیس سالیوان، بلکه از دانیل برنهام (۱۸۴۶-۱۹۱۲)، طراح شهری شیکاگو نیز آموخت. رایت ایده‌های طراحی و فلسفه‌های معماری خود را در کتاب شهر ناپدیدشونده (The Disappearing City) (۱۹۳۲) و ویرایش آن، شهر زنده (The Living City) (۱۹۵۸) بیان کرد. در اینجا بخشی از آنچه او در سال ۱۹۳۲ در مورد دیدگاه آرمان‌شهری خود برای شهر براداکر (Broadacre City) نوشت، آورده شده است:

"بنابراین ویژگی‌های مختلف شهر براداکر... در درجه اول و اساساً معماری هستند. از جاده‌هایی که رگ‌ها و شریان‌های آن هستند تا ساختمان‌هایی که بافت سلولی آن هستند، تا پارک‌ها و باغ‌هایی که 'اپیدرم' و 'آرایش مودار' آن هستند، شهر جدید معماری خواهد بود.... بنابراین، در شهر براداکر، کل صحنه آمریکایی به یک بیان معماری ارگانیک از ماهیت خود انسان و زندگی او در اینجا روی زمین تبدیل می‌شود."

"ما این شهر را برای هر فرد شهر براداکر خواهیم نامید زیرا بر اساس حداقل یک هکتار برای هر خانواده استوار است... به این دلیل است که هر مرد هکتار زمین خانه خود را در اختیار خواهد داشت، که معماری در خدمت خود مرد خواهد بود و ساختمان‌های جدید مناسب را نه تنها در هماهنگی با زمین، بلکه در هماهنگی با الگوی زندگی شخصی فرد ایجاد می‌کند. هیچ دو خانه‌ای، هیچ دو باغی، هیچ کدام از واحدهای مزرعه سه تا ده هکتاری، هیچ دو ساختمان کارخانه‌ای نباید شبیه هم باشند. نیازی به هیچ 'سبک' خاصی نیست، اما سبک در همه جا وجود دارد."

  • بیوگرافی
  • معماری
  • هنر

بیوگرافی