رابرت بردلا: زندگی، جنایات هولناک و میراث یک قاتل زنجیرهای

رابرت بردلا، یکی از بیرحمترین قاتلان زنجیرهای تاریخ آمریکا، بین سالهای 1984 تا 1987 در کانزاسسیتی، میسوری، مرتکب اعمال شنیع شکنجههای جنسی و قتل شد. او در سال 1949 در کوهوگا فالز، اوهایو متولد شد. خانواده بردلا کاتولیک بودند، اما رابرت در نوجوانی کلیسا را ترک کرد.
بردلا علیرغم نزدیکبینی شدید، دانشآموز خوبی بود. او برای دیدن، مجبور بود عینکهای ضخیمی به چشم بزند که او را در برابر قلدری همسالانش آسیبپذیر میکرد.
پدرش در سن 39 سالگی بر اثر حمله قلبی درگذشت. بردلا 16 سال داشت. مدت کوتاهی پس از آن، مادرش دوباره ازدواج کرد. بردلا تلاش زیادی برای پنهان کردن خشم و انزجار خود از مادر و ناپدریاش نکرد. مرگ پدر و ازدواج مجدد مادر تاثیر عمیقی بر شکل گیری شخصیت بردلا گذاشت و احتمالا در گرایش او به خشونت نقش داشته است.
زمانی که تخیلات جنایتکارانه ریشه دواندند
در سال 1967، بردلا تصمیم گرفت استاد دانشگاه شود و در موسسه هنر کانزاس سیتی ثبت نام کرد. اما به سرعت نظرش تغییر کرد و به تحصیل در رشته آشپزی پرداخت. در همین دوران بود که تخیلات مربوط به شکنجه و قتل در ذهنش قوت گرفت. او برای مدتی کوتاه با شکنجه حیوانات کمی آرام میشد، اما این آرامش دوام چندانی نداشت.
در 19 سالگی، به فروش مواد مخدر و مصرف زیاد الکل روی آورد. به جرم حمل LSD و ماریجوانا دستگیر شد، اما اتهامات ثابت نشد. پس از کشتن یک سگ به خاطر هنر، در سال دوم از کالج اخراج شد. پس از آن، مدتی به عنوان سرآشپز کار کرد، اما پس از مدتی استعفا داد و مغازه خود را با نام "Bob’s Bazarre Bazaar" در کانزاس سیتی، میسوری افتتاح کرد.
این مغازه در زمینه فروش اقلام عجیب و غریب که مورد پسند افراد با سلیقههای تاریک و خرافی بود، فعالیت میکرد. در محله، او فردی عجیب و غریب تلقی میشد، اما مورد علاقه بود و در سازماندهی برنامههای محلی دیدهبانی جرم و جنایت شرکت میکرد. با این حال، در داخل خانه او، کشف شد که رابرت 'باب' بردلا در دنیایی تحت سلطه بردگی سادومازوخیستی، قتل و شکنجه وحشیانه زندگی میکرد.
به عبارت دیگر، ظاهر فریبنده و فعالیتهای ظاهراً عادی بردلا در جامعه، پوششی بود برای پنهان کردن دنیای تاریک و هولناکی که در خفا در خانه خود ایجاد کرده بود؛ دنیایی که در آن به تحقق فانتزیهای شوم خود میپرداخت.
آنچه در پشت درهای بسته میگذشت
در 2 آوریل 1988، همسایهای مرد جوانی را در ایوان خانهاش پیدا کرد که تنها یک قلاده سگ به گردنش بسته شده بود. آن مرد داستان باورنکردنی از سوء استفاده جنسی شکنجهآمیز را برای همسایه تعریف کرد که به دست بردلا متحمل شده بود.
پلیس بردلا را بازداشت کرد و خانهاش را مورد بازرسی قرار داد که در آن 357 عکس از قربانیان در حالات مختلف شکنجه کشف شد. همچنین، وسایل شکنجه، ادبیات علوم خفیه، لباسهای آیینی، جمجمهها و استخوانهای انسان و یک سر انسان در حیاط بردلا پیدا شد. این کشفیات هولناک، پرده از جنایات وحشیانه و غیرقابل تصوری برداشت که بردلا در خفا انجام میداد.
عکسها، راز قتلها را فاش کردند
تا 4 آوریل، مقامات شواهد فراوانی در اختیار داشتند تا بردلا را به هفت فقره لواط، یک فقره محدودیت جنایی و یک فقره حمله درجه یک متهم کنند.
پس از بررسی دقیقتر عکسها، مشخص شد که شش نفر از 23 مرد شناسایی شده، قربانیان قتل بودهاند. سایر افراد حاضر در تصاویر به طور داوطلبانه در آنجا حضور داشتند و در فعالیتهای سادومازوخیستی با قربانیان شرکت میکردند. این یافته، ابعاد جدیدی از پرونده را آشکار کرد و نشان داد که بردلا تنها نبوده و افرادی در جنایات او نقش داشتهاند.
خاطرات شکنجه
بردلا "قوانین خانه" را وضع کرده بود که برای قربانیانش اجباری بود، در غیر این صورت خطر کتک خوردن یا دریافت شوک الکتریکی در مناطق حساس بدنشان را به جان میخریدند. بردلا در یک خاطرات دقیق، جزئیات و اثرات شکنجههایی را که بر قربانیان خود اعمال میکرد، ثبت میکرد.
به نظر میرسید که او شیفته تزریق مواد مخدر، سفید کننده و سایر مواد سوزاننده به چشمها و گلوی قربانیانش است، سپس آنها را مورد تجاوز جنسی قرار میداد یا اشیاء خارجی را در داخل آنها وارد میکرد. این خاطرات، گواهی تکاندهنده بر سادیسم و بیرحمی بیحد و حصر بردلا بود و تصویری وحشتناک از شکنجههای هولناکی که بر قربانیان خود روا میداشت، ارائه میدهد.
هیچ نشانهای از آیینهای شیطانی وجود نداشت
در 19 دسامبر 1988، بردلا به یک فقره قتل درجه یک و چهار فقره قتل درجه دو اضافی به دلیل مرگ سایر قربانیان اعتراف کرد.
تلاشهایی از سوی سازمانهای رسانهای مختلف صورت گرفت تا جنایات بردلا را به ایده یک گروه شیطانی زیرزمینی ملی مرتبط کنند، اما محققان پاسخ دادند که با بیش از 550 نفر مصاحبه شده است و در هیچ نقطهای هیچ نشانهای مبنی بر اینکه جنایات به یک آیین یا گروه شیطانی مرتبط باشد، وجود نداشت. این یافته نشان میدهد که جنایات بردلا، ناشی از اختلالات روانی فردی او بوده و هیچ ارتباطی با گروههای خاص یا باورهای مذهبی انحرافی نداشته است.
زندگی در زندان
بردلا به حبس ابد محکوم شد و در سال 1992 بر اثر حمله قلبی در زندان درگذشت. مدت کوتاهی قبل از مرگ، نامهای به کشیش خود نوشت و ادعا کرد که مقامات زندان از دادن داروی قلبش امتناع کردهاند. مرگ او هرگز مورد تحقیق قرار نگرفت. بدین ترتیب، پرونده یکی از بیرحمترین قاتلان زنجیرهای تاریخ آمریکا، با مرگ زودهنگام او در زندان به پایان رسید، بدون اینکه ابهامات مربوط به شرایط مرگش برطرف شود.
- جنایت و جنایتکاران